جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عبدالله: (تعداد کل: 251)
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن کعب بن عمروالانصاری. صحابی است. در جنگ بدر شرکت کرد. وی به سال 30 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن لهیعه بن فرعان الحضرمی المصری، مکنی به ابوعبدالرحمان. رجوع به ابن لهیعه ابوعبدالرحمان و نیز الاعلام زرکلی شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن مالک بن نصر. از مردم شنوءه از ازد قحطانیه و جدی جاهلی است. از نسل اوست: ماسخه بن حارث. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن مبارک بن واضح المروزی. رجوع به ابن مبارک ابوعبدالرحمان و نیز الاعلام زرکلی شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد. رجوع به ابن السید ابومحمد عبدالله بن محمد بن السید شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد بن ابی بکر العیاشی معروف به عیاشی مغربی. از افاضل مغرب است. مدتی دراز در مشرق سفر کرد و «رحله ای» در چند مجلد بنوشت. وی به سال 1090 ه . ق. به مغرب درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد بن ابی شیبه العبسی. حافظ حدیث بود و کتبی در احادیث نوشته است. از جمله: المسند المصنف. وی به سال 235 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد بن ابی عصرون، مکنی به ابوسعید. رجوع به ابن ابی عصرون ابوسعید شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد بن علان ، مکنی به ابواحمد و معروف به ابن ابی علان. قاضی اهواز و معتزلی بود. او را تصانیفی نیک است. به سال 321 ه . ق. متولد شد و به سال 409 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد بن احمدبن خلف المطری الخزرجی العبادی المدنی معروف به المطری. حافظ حدیث و مورخ بود. او راست: تاریخ المدینه. وی به سال 698 ه . ق. متولد شد و در 765 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد بن جعفربن حیان الاصبهانی، مکنی به ابومحمد. از حفاظ حدیث است. نسبت او به جدش حیان است از تألیفات اوست: کتاب السنه. وی به سال 469 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد بن الحسین معروف به ابن ناقیا. رجوع به ابن ناقیا و به الاعلام زرکلی شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد بن حکم بن سهل بن عبدالله بن محمد بن حکم باقشیر معروف به ابن باقشیر. وی فقیه و از مردم حضرموت است. از تألیفات اوست: قلائد الخرائد و فوائد الفوائد در فقه. القول الموجز المبین. السعاده و الخیر فی مناقب الساده بنی قشیر. وی...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد بن خصیب معروف به ابن خصیب. یکی از قضاه مصر و مردی قوی النفس و فاضل بود او را کتبی است در رد بعضی علما. وی به سال 272 ه . ق. به اصبهان متولد شد و در 347 ه . ق. به مصر...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد بن زیاد النیشابوری. حافظ حدیث و امام شافعیهء عراق بود. او را تصانیفی است. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد بن سعیدبن سنان الخفاجی. رجوع به ابن سنان خفاجی و به الاعلام زرکلی شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد بن سید، مکنی به ابومحمد و معروف به بطلیوس. رجوع به ابن سید ابومحمد عبدالله و به الاعلام زرکلی شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد بن سید رای بن عبدالوهاب بن وزیر القیسی معروف به ابن وزیر از امراء مغرب بود. پس از پدر خود ولایت قصر الفتح و حدود غربی آن را یافت لکن ولایتش چندی نپایید و فرنگان به سال 614 ه . ق. بر وی غالب...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد بن صاره البکری الاندلسی معروف به شَنْتَرینی. وی شاعرو کاتب بعضی امراء بود سپس به وراقت پرداخت. او راست دیوانی در شعر و شعر او را رقتی است. وی به سال 517 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد بن عامر الشبراوی. فقیه و از مردم مصر است. او را نظمی است. وی ریاست الازهر یافت. از تألیفات اوست: دیوان شعر. مفتاح الالطاف فی مدائح الاشراف و جز آن. وی به سال 1091 ه . ق. متولد شد و در 1172 ه ....