جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد العیالی. رجوع به عیالی ابوجعفر ... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد غزنوی حنفی. او راست: المقدمه الغزنویه فی فروع الحنفیه. وفات به سال 553 ه .ق .
احمد
[اَ مَ] ((اِخ) قاضی...) ابن محمد الغفاری. او راست: تاریخ جهان آرا.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد غنیمی انصاری خزرجی، ملقب بشهاب الدین و مکنی به ابوالعباس. متوفی به سال 1044 ه .ق . او راست: شرح ام البراهین موسوم به بهجه الناصرین و تسدید فی بیان التوحید و الشذره اللطیفه فی شرح جمله من مناقب الامام ابی حنیفه و نقش تحقیق...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد الفارسی، مکنی به ابوالعباس، نزیل قاهره، محدث معمر. وی از ابوالوقت سجزی روایت دارد. وفات او بسال 656 ه .ق . بود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد الفارسی، مکنی به ابونصر. رجوع به ابونصر فارسی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد فناکی. یکی از فقها. رجوع بتاج العروس مادهء فنک شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد قازانی. او راست: ایقاظ الحنفاء باخبار الملوک و الخلفاء.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد قدوری. رجوع به ابوالحسین قدوری و قدوری... شود. و او راست: مختصر القدوری فی فروع الحنفیه الکتاب فی المذهب و شرحی بر مختصر الکرخی.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد قراریطی، مکنی به ابواسحاق. او وزیر متقی عباسی بود و در 331 ه .ق . ناصرالدوله بن حمدان، او را گرفته و جای او را به ابوالعباس احمدبن عبدالله الاصبهانی داد. در متن مجمل التواریخ بجای القراریطی، القرامطی آمده. رجوع بمجمل التواریخ و القصص ص...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد قرطبی.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد قرطبی. بزرگترینِ مشایخ ابن حزم. وفات او401 ه .ق . بود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد قسطلی.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد قمولی مصری، ملقب به نجم الدین. او راست: البحرالمحیط فی شرح الوسیط. جواهرالبحر. شرح بر کافیهء ابن الحاجب موسوم به تحفه الطالب در دو مجلد. و تکمله بر تفسیر کبیر امام فخر وفات او به سال 727 ه .ق . بود. و رجوع بروضات الجنات...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد قومسانی، مکنی به ابوعلی. صاحب کرامات. قبر او به انبط قریه ای بهمدان است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد قیسی حناوی مالکی، مکنی به ابوالعباس شهاب الدین. متوفی به سال 838 ه .ق . او راست: الدره المضیئه فی علم العربیه.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد قیسی قرطبی. احمد.
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد الکاتب. ابوعبیدالله محمد بن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است. (الموشح چ مصر ص 61 و 350).
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد الکاتب. ابوعبیدالله محمد بن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است. (الموشح چ مصر ص 61 و 350).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد کاتب مکنی به ابوالعباس. او راست: کتاب الخراج. وفات بسال 270 ه .ق .
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد کثیر فرغانی. یکی از منجمین مأمون خلیفه. او راست: مدخل در علم هیئت و نجوم مشتمل بر سی باب و آن حاوی همهء مطالب مجسطی است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد کرابیسی هندی. او راست: کتاب شرح اقلیدس. کتاب حساب دور و وصایا، و این کتاب را حاجی خلیفه بار دیگر باسم کتاب الوصایا ذکر کرده است.