جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه خالد: (تعداد کل: 286)
خالد
[لِ] (اِخ) ابن عرفطه بن ابرهه بن سنان اللیثی (عذری نیز آمده است و این صحیح است) عمر بن شبه در اخبار مکه میگوید: او خالدبن عرفطه بن صعیربن حزان بن کاهل بن عبدبن عذره است و در خردسالی به مکه آمد و هم سوگند با بنی زهره شد وی...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن عروه بن الورد العبسی وی ادراک زمان نبی کرده است چه پدرش قبل از بعثت وفات یافت او را یزیدبن خالد نیز میگویند و مرزبانی در معجم الشعراء از او نام برده و این ابیات را برای او انشاد کرده است: و کان اخی اذا ما عد...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن عطاء وی از پدرش روایت دارد بخاری او را منکرالحدیث میداند و میگوید: وی از موالی قریش است و شاید او ( خلاد باشد ابن ابوحاتم بین آن دو فرق گذاشته و این را خالدبن عطاء بصری می نامد (از لسان المیزان ج 2 ص 382.
خالد
الحمدلله الذی جعل الموت » : [لِ] (اِخ) ابن عطیه وی گفت: عمر بن عبدالعزیز در وقت وفات، پسرش عبدالملک را چنین گفت ( از سیرهء عمر بن عبدالعزیز ص 270 ) « حتماً واجباً علی خلقه ثم سوی فیه بینهم.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن عقبه بن ابی معیط بن ابی عمروبن امیه بن عبد شمس الاموی وی برادر ولید و از مسلمین روز فتح مکه است مسکنش یوم » او را از صحابیان متوطن در رقه نام برده است وی در « تاریخ رقه » در رقه بوده و اعقاب او...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن علقمه، مکنی به ابوحبه وی از تابعان است رجوع به ابوحبه خالد شود.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن علی بن محمد بن علی وی یکی از فرزندان امام علی النقی امام دهم شیعیان است این امام را (یعنی امام علی النقی) ( چهار پسر بود به نامهای: حسن و جعفر و ابوابراهیم و خالد و یک دختر (از تاریخ گزیده ص 207.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن عمر قرشی، مکنی به ابوسعید وی از تابعان است رجوع به ابوسعید خالد شود.
خالد
روایت دارد جعفر فریابی او را تکذیب میکند و ابن عدی و « بقیه » [لِ] (اِخ) ابن عمرو، مکنی به ابوالاخیل السلفی الحمصی وی از جز او، او را واهی میدانند در سنن دارقطنی آمده است که عثمان بن السماک از احمدبن خالدبن عمرو الحمصی از پدرش از من...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن عمروبن ابی کعب الانصاری ابن اسحاق او را از کسانی دانسته است که در واقعهء عقبه حضور داشته اند (از الاصابه ( ج 1 قسم 1 ص 95.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن عمروبن عدی بن نابی بن عمروبن سوادبن عدی بن غنم بن کعب بن سلمه الانصاری السلمی وی از جملهء کسانی است که در واقعهء عقبهء ثانیه حضور داشته اند هشام بن الکلبی گوید: در واقعهء بدر او نیز حاضر بود (از الاصابه قسم 1 ج 1 (...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن عمیر العبدی حسن بن سفیان در مسندش گفت: معلی بن مهدی ما را حدیث کرد که بشربن المفضل از شعبه از سماک بن حرب بن خالدبن عمیر حدیث کرد و گفت: به مکه آمدم و به پیغمبر یک دست شلوار فروختم و او وجه آن را به...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن عمیر العدوی البصری ابن عبدالبر از او نام برده و میگوید: وی ادراک زمان جاهلیت کرده است او در بصره شاهد خطبهء عتبه بن غزوان بود ابن حبان در ثقات تابعین از او نام برده و ابوموسی از عبدان نقل کرد که عبدان گفت: من نمیدانم آیا...
خالد
حضور داشت ابن اثیر از ابن ربیع « بیعه الرضوان » [لِ] (اِخ) ابن عنبس سعیدبن عفیر او را از اهل مصر ذکر کرده و گفته است که در الجیزی حکایت کرد که او خالد را از صحابه میداند مغلطائی در این مورد شک دارد، زیرا نام او در کتاب...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن عوف وی برادر عبدالرحمان بن عوف بن عبدالحارث بن زهره بود مستوفی گوید: عبدالرحمان در سی سالگی ( مسلمان شد و سه برادر داشت عبدالله، اسود، خالد (از تاریخ گزیده ص 211.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن عوف بن فضله ملقب به ذوالسبله وی از رئیسان عرب است (از منتهی الارب).
خالد
[لِ] (اِخ) ابن عیسی وی صحابی است و به مصر رفت ولی حدیثی از او شناخته نشده است این قول ابن ربیع است سعیدبن عفیر است و در فتح مصر حضور داشت ابن یونس نیز او را ذکر کرده است مغلطائی در اینکه ابن « مبایعین تحت الشجره » میگوید:...
خالد
( [لِ] (اِخ) ابن عیسی وی از ثابت البنانی روایت دارد عقیلی میگوید: وی مجهول النقل است (از لسان المیزان ج 2 ص 382.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن غسان، مکنی به ابوعبس الدارمی وی از پدرش حدیث میکند ابن عدی می گوید: او را دو حدیث باطل است و حال آنکه پدرش غسان بن مالک مرد معروفی است بصریون را عقیدت است که او سارق حدیث ابی خلیفه میباشد، ولی در اینکه او به ملاقات...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن غلاب وی جد محمد بن زکریا غلابی است، و در زمان عثمان ولایت اصفهان را داشت ابن منده از طریق احوص بن المفضل بن غسان از عم خود محمد بن غسان از جد خود خالدبن عمرو از پدرش عمروبن معاویه از پدرش از جدش عمروبن خالدبن غلاب...