جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اسماعیل: (تعداد کل: 583)
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن باطیش موصلی مکنی به ابوالمجد و ملقب بعمادالدین. معاصر ابن خلکان است و او راست: کتاب التمییز و الفضل.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن بَزیع. ابن داود در رجال خود او را یاد کرده و از رجال کشی نقل کند که وی او را از اصحاب رضا (ع) و جواد (ع) شمرده است. ولی در رجال کشی چنین نامی دیده نشد. و گویا ابن داود از نام محمد بن احمدبن اسماعیل...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن بَشّار بصری. شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب صادق (ع) شمرده ولی در نسخه ای از آن رجال، یسار بجای بشار آمده. و در جامع الرواه نیز چنین است. و در روضهء کافی از ابان بن عثمان و او از اسماعیل بصری (بدون ذکر...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن بکر کوفی. ثقه است. نجاشی گوید: کتابی دارد که ما آنرا بوسیلهء ابراهیم بن سلیمان از وی روایت کنیم در خلاصهء علامه و رجال ابن داود و حاوی وجیزه و بلغه نیز ذکر او آمده است. شیخ طوسی در فهرست، و ابن شهرآشوب، او و اسماعیل بن...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن بُکَیر. رجوع به اسماعیل بن بکر شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن بلبل مکنی به ابوالصقر. کاتب موفق بالله و از خلفای عباسی. بعدها بدستور معتمد خلیفه، او و فرزندان وی را بقتل رسانیده و مکنت و ثروت او را مصادره کرده اند. (قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به ابوالصقر اسماعیل... شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن بوری. یکی از ملوک بنی طغتگین که در دمشق حکمرانی داشتند. وی در سال 526 ه . ق. پس از پدر خویش تاج الملوک بوری بر مسند فرمانفرمایی جلوس کرد و بانباس را از دست اهل صلیب بیرون کرد ولی بعدها بنای ظلم و تعدی را گذاشت...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن ثعلب امیر کبیر شریف فخرالدین. یکی از امرای عهد ملک عادل سیف الدین ایوبی به مصر. وی بانی مدرسهء شریفه است. (قاموس الاعلام ترکی، در کلمهء ابن ثعلب).
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن جابر. نجاشی او را جُعفی و شیخ طوسی در رجال خود او را خَثْعَمی خوانده و متأخرین هر کدام از یکی ازین دو مدرک پیروی کرده اند و هر دو او را از صحابهء امامین باقر و صادق (ع) شمرده اند و در رجال شیخ طوسی در...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن الجدر الحریری مملوک. شاعری قلیل الشعر است. (ابن الندیم).
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن جعفربن ابی کُثَیر مدنی. شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب صادق (ع) شمرده و در برخی نسخه ها لفظ «ابی» ساقط است. در تقریب ابن حجر آمده: اسماعیل بن جعفربن اثیر انصاری زُرَقی(1) مکنی به ابواسحاق قاری. بسال 180 ه . ق. درگذشت، و...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن جعفربن ابی کثیر الانصاری. یکی از روات قراءه نافع بن عبدالرحمن. (ابن الندیم).
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن جعفربن عیسی عامری. محاسن برقی او را در عداد اصحاب صادق (ع) شمرده است. (تنقیح المقال ج 1 ص 131).
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن جعفربن ناصرالحق. رجوع به اسماعیل بن ابی القاسم جعفر شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن جفینه. او یا اسماعیل بن عبدالرحمن است و یا اسماعیل بن عبدالله. (تنقیح المقال ج 1 ص 132).
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن حازم سلمی کوفی. شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع) شمرده. و در باب حج از کافی روایت محمد بن سنان از وی آمده است. و برخی بجای حازم، خازِم آورده اند. (تنقیح المقال ج 1 ص 132).
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن حازِم کوفی جعفی. شیخ طوسی در رجال خود او را در عداد اصحاب صادق (ع) شمرده گوید مولای نُهُم(1)بود. (تنقیح المقال ج 1 ص 132).
(1) - نام چندین بطن از عرب است و گویا وی مولای نهم از همدان است نه سایر عدنانیان. (تنقیح المقال).
(1) - نام چندین بطن از عرب است و گویا وی مولای نهم از همدان است نه سایر عدنانیان. (تنقیح المقال).
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن الحافظ. رجوع به اسماعیل الظافر... شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن حرّ. در باب روزه از کتاب من لایحضره الفقیه، حمادبن عیسی از وی و او از ابی عبدالله روایت میکند. (تنقیح المقال ج 1 ص 132 و 133).
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن حسن. شیخ طوسی در رجال خود او را در عداد اصحاب کاظم (ع) شمرده است. (تنقیح المقال ج1 ص133).