جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی باکربن ابی محمد الخاورانی. رجوع به ابوالفضل احمدبن ابی باکر... و رجوع به احمدبن ابی بکربن محمد الخاورانی شود. و در برخی مآخذ نام پدر او ابوبکر آمده. و هم او راست: رسالهء صالحه.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی بکر. او راست: کتابی به نام مشرع المناقب. و این کتاب در سیرت رسول صلوات اللهعلیه و مناقب خلفای اربعه است. (ازقاموس الاعلام). و مؤلف قاموس الاعلام گوید تاریخ وفات و محلّ او را نیافتم.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی بکر مکنی به ابوالقاسم او راست: رساله ای در اسطرلاب.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی بکربن ابی محمد خاورانی. رجوع به احمدبن ابی باکر... و رجوع به ابوالفضل احمدبن ابی باکر... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی بکربن احمد یمنی. وی به سال 1019 ه . ق. در تریم متولد شد و پس از فرا گرفتن ادب و فقه از مشایخ یمن اخذ تصوف کرد، آنگاه بهندوستان شد و جاه و مرتبتی بزرگ یافت و بعربستان بازگشت و در موطن خود تریم...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی بکربن اسماعیل بن سلیم البوصیری. متوفی به سال 840 ه . ق. او راست: اتّحاف الخیره بزوائد المسانید العشره.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی بکربن الرَّداد الزبیدی الصوفی. ملقب به شهاب. رجوع به احمدبن ابی بکربن محمد معروف به ابن الرَّداد شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی بکربن زراره. رجوع به ابومصعب احمدبن ابی بکر... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی بکربن زید. ملقب به شهاب الدین موصلی دمشقی حنبلی. متوفی بسال 780 ه . ق. او راست: تحفه الساری فی زیاره قبر تمیم الداری.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی بکربن سالم. [ باعلوی ] ولادت او در مکه و از علمای متصوفه است او بر اکثر علوم واقف بود و بسال 1091 ه . ق. درگذشت.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی بکربن سالم یمنی. وی بقریهء عینان متولد شد و به تریم و عدن شد و از مشایخ آن ناحیت استفادت کرد. وی خود از مشایخ است و مردم عربستان را بدو اعتقاد نیکو بوده و کرامات بدو نسبت میکرده اند. وفات وی در بندر شحر...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی بکربن عبدالله. از مشایخ صوفیه و عالم فقه و حدیث، ولادت او در تریم و وفاتش در 1004 ه . ق. بوده است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی بکربن عبدالوهاب قزوینی. ملقب به بدیع الدین. وی به سال 625 ه . ق. در سیواس میزیسته. او راست: جامع الحریز لعلوم کتاب الله العزیز.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی بکربن محمد بن ابی عثمان بن سعید الحُرّی، صاحب تفسیر کبیر و صحیح. وفات به سال 353 ه . ق. رجوع بحبط ج1 ص305 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی بکربن محمد معروف به ابن رداد قرشی صوفی تمیمی زبیدی شافعی مکنی به ابوالعباس و ملقب به شهاب الدین. او راست: موجبات الرحمه و عزائم المغفره. و تلخیص القواعد الوفیه فی اصل حکمه خرقه الصوفیه. وفات او821 ه . ق. بوده است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی بکربن محمد بن رضوان صماقووی معروف به کشفی. او راست دو شرح کبیر و صغیر بر کتاب الطریقه المحمدیه فی الموعظه تألیف برکلی. و وفات او به سال 1160 ه . ق. بوده است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی بکربن محمد بن عماد حموی. او راست: المقصد المنجح لفروع ابن مفلح.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی بکربن محمد الخاورانی النحوی الادیب مکنی به ابوالفضل و ملقب به مجد. یاقوت گوید: او جوانی فاضل و بارع با هوش تند و خاطری تیز بود. و بدانش نحو توجهی خاص داشت. و مفصل را شرح کرد و دو کتاب کوچک در نحو بنوشت و...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی بکربن محمد سلامهء مقری سلمی موزعی. او راست: مناقب یافعی به نام المسلک الارشد فی مناقب عبدبن اسعد. (کشف الظنون).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی بکربن محمد نجم الدین النقچوانی. صاحب روضات بنقل از تلخیص الاَثار گوید او شارح کتاب اشارات ابوعلی بن سینا و شارح کلیات قانون اوست و بیش از این تاکنون چیزی از وی ندانم. (روضات ص77).