جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن علی بن مهیر الشیبانی رجوع به خصاف احمد ... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن عمر بن یوسف بن علی الحلی. معروف به ابن کاتب الخزانه. رجوع به روضات الجنات ص58 س5 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن عمر بن یوسف خفاف شافعی مکنی به ابوبکر. او راست: کتاب الخصال.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن عمر انصاری قرطبی رجوع به احمد بن عمر بن ابراهیم ... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن عمر بجیری [ بُ جَ ]نبیرهء محمد بن عمر بن بجیر حافظ و محدث است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن عمر برکات الشامی. او راست: رساله القول المتناسق فی حکم الصلاه خلف الفاسق و آن در مصر یا دمشق بطبع رسیده است. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن عمر بصری نحوی. یاقوت گوید: روی عنه ابوبشر عن ابی المفرح الانصاری(1) عن ابن السکیت روی عنه ابوعبدالله محمّدبن المعلی بن عبدالازدی. (معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج2 ص5) (روضات الجنات ص58 س5).
(1) - ابوالفرج. (روضات).
(1) - ابوالفرج. (روضات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن عمر حنفی. رجوع به احمدبن عمر شیبانی ... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن عمر خیوقی صوفی. رجوع به نجم الدین کبری و رجوع به ابوالجناب و روضات الجنات ص81 و مجالس المؤمنین و تاریخ گزیده حمدالله مستوفی و تلخیص الاَثار در ترجمهء خیوق شود. و نیز او راست: فواتح الجمال به فارسی.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن عمر زیلعی عقیلی هاشمی ملقب به شهاب الدین و مکنی به ابوالعباس. او راست: ثمره الحقیقه و مرشد السالک الی اوضح الطریقه.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن عمر شاذلی. او راست: رسالهء زرقاله الکازی.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن عمر شیبانی حنفی ملقب بخصاف و مکنی به ابوبکر. او راست: کتاب الاقاله و کتاب احکام الوقف و کتاب ادب القاضی. وفات وی به سال 261 ه . ق. بود و رجوع به خصاف شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن عمر شیبانی ملقب به کمال الدین. او راست: منتقی فی فروع الشافعیه. وفات وی به سال 757 ه . ق. بود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) (میرزا سیدی ...) ابن عمر شیخ. رجوع به احمدبن عمر شیخ ... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن عمر شیخ بن تیمور ملقب بمیرزا امیرک. او در 811 ه . ق. از دست عم خود شاهرخ بامارت اوزجند منصوب شد. سپس در جنگی که میان او و الغ بیک در گرفت مغلوب گردید و به مغولستان گریخت و آنگاه که بخراسان بازگشت بامر شاهرخ...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن عمر شیرازی. رجوع به ابن سریج شود و او راست: کتاب غنیه فی فروع الشافعیه و کتاب العین و الدین. کشف الظنون وفات او را ذیل کتاب غنیه سال 306 ه . ق. گفته است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن عمر قطیعی. حافظ است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن عمر الکرابیسی. قفطی در تاریخ الحکماء (ص79) آرد که وی از افاضل مهندسین و علماء ارباب عدد بود و در این فن از همگنان سبقت جست و بغایت قصوی رسید و در آن بعربی تصانیف کرده است از جملهء آنها کتاب شرح اقلیدس، کتاب حساب الدور،...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن عمر مالکی. او راست: شرح ناظره العین تألیف شمس الدین اصفهانی بنام ناضره العین که به سال 779 ه . ق.باتمام رسانیده است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن عمر مروزی معروف به ابن سریج. رجوع به احمدبن عمر بن سریج شود.