جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ابوالقاسم: (تعداد کل: 535)
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) احمدبن عبدالله بن عمر اندلسی. رجوع به احمد... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) احمدبن عبدالله بن عمرو معروف به ابن صفار قرطبی. رجوع به احمد... و رجوع به ابن صفار شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) احمدبن عبدالله بلخی حنفی. رجوع به احمد... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) احمدبن عبدالله دلجی. رجوع به احمد... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) احمدبن عبدالودود بن علی بن سمجون. رجوع به احمد... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) احمدبن عبدالله بلخی. رجوع به احمد و رجوع به کعبی شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) احمدبن علی ابرقوهی وزیر بهاءالدوله بن عضدالدوله بویهی و در متن تاج العروس در مادهء «ب ر ق ه» نام او علی بن احمد آمده است.(1)
(1) - در حاشیهء تاج العروس آمده است: تولد علی بن احمد کذا بخطّ الشارح موافقا لما فی یاقوت والذی فی...
(1) - در حاشیهء تاج العروس آمده است: تولد علی بن احمد کذا بخطّ الشارح موافقا لما فی یاقوت والذی فی...
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) احمدبن محمد بن احمد عدوی. رجوع به احمد... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) احمدبن محمد بن اسماعیل رسی مصری معروف به ابن طباطبا. رجوع به احمد.. و رجوع به ابن طباطبا... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) احمدبن محمد بن خلف الاشبیلی. الحوفی الفرضی. او راست: فرائض الحوفی. وفات 580 ه . ق.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) احمدبن محمد بن عماربن مهدی بن ابراهیم مهدوی. رجوع به احمد... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) احمدبن محمد بن عمر العتابی. رجوع به احمد... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) احمدبن محمد بن عمر بن ورد تمیمی. رجوع به احمد... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) احمدبن المستنصربن الظاهربن الحاکم بن العزیزبن المعزبن القائم بن المهدی. رجوع به مستعلی احمد... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) احمدبن منصور سمعانی. رجوع به سمعانی و رجوع به احمد... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) ارلات. پدر محمد قاسم میرزا. رجوع به حبیب السیر چ طهران ج 2 ص 298 شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) ازدی. عبدالله بن محمد بصری نحوی. رجوع به عبدالله.... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) اسحاق بن محمد بن اسماعیل. از شیوخ ارباب طریقت.معروف به ابی القاسم سمرقندی. رجوع به اسحاق... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) اسعدبن علی بن احمد الزوزنی. رجوع به اسعد... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) اسکافی. رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 702 و 703 شود. و این غیر اسکافی معروف است.