جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ابوعبدالله: (تعداد کل: 918)
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) مولی ابی موسی. او از سعیدبن ابی الحسن و از او عبد ربه بن سعید روایت کند.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) مولی الجندعیین. تابعی است. او از ابی هریره و از او سلیمان بن یسار روایت کند.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) مولی هروی. یکی از شیوخ متصوفه است در مائهء چهارم هجری و اوائل مائهء پنجم. مولد و منشأ او هرات است. گویند روزی در جامع هرات مردمانرا توحید میگفت چون سخن وی بپایان رسید گفت اگر شما را توحید محض در کار است اینک توحید...
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) مؤیدالدین محمد بن علی. رجوع به ابن قصاب... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) مهتدی بالله محمد بن واثق. رجوع به مهتدی... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) مهدی بن منصور عباسی. محمد بن عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس. رجوع به مهدی... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) مهدی بن هلال. از روات حدیث است.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) میمون. از روات حدیث است وعوف اعرابی از او روایت کند.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) میمون اقرن. رجوع به میمون... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) میمون خراسانی. از روات حدیث است.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) میمون القصار. از روات حدیث است.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) میمون مدنی. از روات حدیث است.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) میمون الناجی. از روات حدیث است.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ناتلی. از حکمای ریاضی. نام این حکیم در شرح حال ابوعلی بن سینا آمده است. آنگاه که ابوعبدالله ناتلی به بخارا آمد پدر ابوعلی وی را به خانهء خویش برد و ابوعلی را به وی سپرد و او منطق و مقداری هندسه و مجسطی به...
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ناشری یمنی شافعی. او راست: شرح حاوی صغیر عبدالغفار قزوینی.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ناصح المحلمی. از روات حدیث است او از سماک بن حرب و از او اسماعیل بن ابان وراق روایت کند.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ناعم. مولی ام سلمه. تابعی است و یزیدبن ابی حبیب از او روایت کند.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) نافع. تابعی دیلمی. رجوع به نافع دیلمی... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) نافع. مولی عبدالله بن عمر. تابعی است.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) نباجی. سعیدبن یزید. رجوع به ابوعبدالله سعید... شود.