جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ابوعبدالله: (تعداد کل: 918)
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد اغلبی یا محمد ثانی. هشتمین از امرای بنی اغلب افریقا. رجوع به ابوالغرانیق... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد امین بن هارون الرشید. رجوع به محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بنی نصری. یا محمد حادی عشر از ملوک بنی نصر غرناطه. رجوع به محمد حادی عشر مکنی به ابی عبدالله... و رجوع به ابوعبدالله شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد حفصی بن حسن مسعود. معروف بمحمد خامس. بیست ویکمین از ملوک بنی حفص از 899 تا 932 ه . ق.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد حفصی. یا محمد ثانی بن یحیی. ششمین از ملوک بنی حفص از 694 تا 709. و رجوع به محمد بن یحیی حفصی... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد حفصی. ملقب به مستنصربن یحیی. دومین سلطان بنی حفص تونس از 647 تا 675 ه . ق.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد دیباجی. رجوع به محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد مالکی لقانی. رجوع به محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد مستنصر. و رجوع به ابوعبدالله محمد حفصی یا محمد ثانی... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد معتز. رجوع به محمد... و رجوع به معتز... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد مقتفی. رجوع به مقتفی... و رجوع به محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد. مؤیدالدین القصاب. رجوع به ابن القصاب... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد مهتدی. رجوع به مهتدی... و رجوع به محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد. مهدی بن منصور. سومین خلیفهء عباسی. رجوع به مهدی... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد میانجی. متخلص به عطار. رجوع به عطار... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد. ناصر. چهارمین سلطان موحّدی بمغرب. رجوع به ناصر... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد یسار. ابن اسحاق. رجوع به محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمودبن عمر نجاتی نیشابوری. رجوع به محمود... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمودبن محمد بن ابی اسحاق. فقیه حنفی. رجوع به محمود... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ)محیی الدین بن عربی. صوفی مشهور. رجوع به ابن عربی. و کنیت مشهور محیی الدین ابوبکر است.