جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه بشیر: (تعداد کل: 79)

بشیر

[بَ] (اِخ) ابن مهر صیداوی. کسی که بنمایندگی کوفیان همراه پنجاه نامه برای دعوت حضرت امام حسین (ع) بکوفه نزد آن حضرت رفت. رجوع به حبیب السیر چ 1333 ه . ش. خیام ج2 ص40 شود.

بشیر

[بَ] (اِخ) ابن مصطفی جواد. در سال 1324 ه . ق. در بشوکین از قرای جبل عامل متولد و در سال 1364 ه . ق. در بیروت درگذشت. او راست: دیوانی که در مطبعهء عرفان صیدا بسال 1365 ه . ق. چاپ شده است. رجوع به الذریعه ج9 ص138 شود.

بشیر

[بَ] (اِخ) ابن معاویه مکنی به ابوعلقمهء بحرینی. حاکم دراکلیل، و ابن سعد در شرف المصطفی و بیهقی در دلائل از طریق یونس بن بکیر از او روایت دارد. رجوع به الاصابه ج1 ص165 شود.

بشیر

[بَ] (اِخ) ابن معبد یا ابن بدیر (نذیر) ابن معبدبن شراحیل... سدوسی معروف به ابن خصاصیه. دربارهء نسبت وی و مادرش خلاف است. بخاری حدیث او را آورده است. رجوع به الاصابه ج1 ص164 شود.

بشیر

[بَ] (اِخ) ابن معبد ابوسعید اسلمی. ابن حبان گوید صحبت داشت و در شمار اهل کوفه یاد شده. رجوع به الاصابه ج1 ص165 و قاموس الاعلام ترکی ج2 و الاستیعاب شود.

بشیر

[بَ] (اِخ) ابن منذر الاوسی، ابوالبان. یکی از صحابه و انصار است. هنگام عزیمت بغزوهء بدر حضرت رسول (ص) وی را به جانشینی خود در مدینه معین فرمود و پیش از عثمان درگذشت. بعض احادیث از او روایت شده است. رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج2 شود.

بشیر

[بَ] (اِخ) ابن نعمان بن عبید. و او را مقرن بن أوس بن مالک انصاری اوسی گویند. ابن قداح گوید: وی در یوم الحره و پدرش در یوم الیمامه کشته شدند. رجوع به الاصابه ج1 ص165 شود.

بشیر

[بَ] (اِخ) ابن نهاس عبدی. عبدان وی را یاد کرده و حدیثی مرفوع با اسنادی بسیار ضعیف از او نقل کرده است. رجوع به الاصابه ج1 ص165 شود

بشیر

[بَ] (اِخ) ابن نهیک مکنی به ابوالشعشاء. تابعی و کسی است که در روایت حدیثی منقول ابویعلی موصلی بنقل از ابوهریره گفته است که بدان استدلال نمیتوان کرد. رجوع به مقدمهء ابن خلدون ترجمهء پروین گنابادی ج1 ص646 شود.

بشیر

[بَ] (اِخ) ابن ولیدبن عبدالملک. یکی از نوزده تن پسر ولید است. رجوع به حبیب السیر چ 1333 ه . ش. خیام ج2 ص167 شود.

بشیر

[بَ] (اِخ) ابن یزید ضبعی یا ابن زید ضبعی یا بشیر ضبعی. ابن سکن حدیث او را در بصریان نقل کرده و حدیثی از پیامبر (ص) دربارهء جنگ ذی قار آورده است. رجوع به الاصابه ج1 ص165 و 188 و الاستیعاب شود.

بشیر

[بَ] (اِخ) ابن یسار محدث است. (از منتهی الارب).

بشیر

[بَ] (اِخ) افندی رمضان. او راست: 1- بدائع الشعر فی الحماسه و الفخر، چ بیروت چاپخانهء ادبیه. 2- مناجاه الحبیب فی الغزل و النسیب، چ نخست 1906 م. در دیگر چاپها عنوان کتاب به مسامره الحبیب... تغییر یافته است. (از معجم المطبوعات ج1 ستون 567، 568 شود).

بشیر

[بَ] (اِخ) خواجه محمد خلف خواجه سید نظام الدین لکهنوی معروف بسید فقیربن سید شاه خواجه حسین مودودی چشتی از احفاد خواجه محمد صالح اکبر اخلاف خواجه قطب الدین مودود چشتی است. اول کسی که از فرزندان وی قدم به سرزمین هند گذاشت و توطن گزید او بود. وی در...

بشیر

[بَ] (اِخ) اقلیمی است به اندلس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).

بشیر

[بَ] (اِخ) دهی جزء دهستان مواضعخان بخش ورزقان شهرستان اهر. سکنهء آن 312 تن. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، حبوب. شغل اهالی آن زراعت و گله داری. صنایع دستی آن گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).

بشیر

[بَ] (اِخ) کوهی است از کوههای سلمی. کوه سرخی است از جبال سلمی یکی از دو کوه طی. (از معجم البلدان).

بشیر

[بَ] (اِخ) (قلعه...) قلعه ای در زوزن. (از منتهی الارب). از قلاع بشنویه اکراد از نواحی زوزان است. (از معجم البلدان) (از مرآت البلدان ج1) (اللباب).

بشیر

[بَ] (اِخ) (حصن...) میان حله و بغداد است. (منتهی الارب).

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.