جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اصفهانی: (تعداد کل: 79)
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) محمد بن احمدبن علی بن شکرویه سیبی... رجوع به اصبهانی شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) محمدبن... اصبهانی صوفی... رجوع به اصبهانی شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) محمد بن علی بن مهریزدجردبن بحر، مکنی به ابومسلم. رجوع به اصبهانی، و معجم المطبوعات شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) محمد بن عمر بن احمد... رجوع به اصبهانی شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) محمد بن محمودبن محمد بن عبدالکافی... رجوع به اصفهانی ابوحامد شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) محمد بن یحیی بن منده عبدی... رجوع به اصبهانی و ابوعبدالله و بنی منده شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) محمدحسن بن شیخ باقر اصفهانی نجفی شیعی. رئیس فرقهء امامیه در نجف بود و به سال 1268 ه . ق. درگذشت. او راست: جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام. نجاه العباد فی یوم المعاد. هدایه الناسکین. (از اسماءالمؤلفین ج2 ستون373). وی به صاحب جواهر نیز معروف است....
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) محمودبن عبدالرحمن. رجوع به ابوالثناء شمس الدین شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) مدنی ابوموسی. او راست ذیلی بر کتاب الانساب المتفقه فی الخط المتماثله فی النقط والضبط. رجوع به ابن القیسرانی در معجم المطبوعات، و ابوموسی و محمد بن ابی بکر شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) مظفربن محمدقاسم. منجم بود و بسال 1040 ه . ق. درگذشت. او راست: تنبیهات المنجمین (بفارسی). شرح بیست باب بیرجندی در علم نجوم. (از اسماء المؤلفین ج2 ستون464). شرح بیست باب او بشرح ملامظفر معروف است. و رجوع به مظفر و ملامظفر شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) مموله یا ممویه. رجوع به اصبهانی ابوربیعه شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) موسی بن عبدالملک. رجوع به اصبهانی شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) میرزاجعفربن احمد، متخلص به راهب شاعر. متوفی بسال 1066 ه . ق. او را دیوان شعریست بزبان فارسی که دارای شش هزار بیت است. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ص255). و رجوع به راهب شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) نجم الدین (شیخ). حمدالله مستوفی در ذیل مشایخ اسلام آرد: شیخ نجم الدین اصفهانی بزرگ و صاحب وقت بود. (از تاریخ گزیده ص794).
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) نجم الدین محمودبن جریر ضبی... رجوع به اصبهانی شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) نورعلیشاه اصفهانی، فرزند فیضعلیشاه طبسی. از مشایخ صوفیهء علوی بود. به بیشتر شهرها سفر کرد، سپس به موصل آمد و در آنجا سکونت گزید تا بسال 1212 ه . ق. در آن شهر درگذشت. او راست: تفسیر سورهء بقره. جامع الاسرار در تصوف (بفارسی). جنات الوصال در...
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) از علمای عامه بوده و بر نهج البلاغه شرحی نوشته است. ابن یوسف مینویسد: عصر و زمان مؤلف و نام وی و این شرح نیز بدست نگارنده نیامد. رجوع به فهرست کتابخانهء مدرسهء عالی سپهسالار ج2 تألیف ابن یوسف شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) یحیی بن عبدالوهاب بن جعده ابوزکریا. از محدثان مشهور بود. (از تاریخ گزیده ص812).
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) (دیه...) یا اصفهان. محلی در حدود ارمنستان و قفقاز بود. حمدالله مستوفی ذیل عنوان «در ذکر مسافت طرق» مینویسد: از قراباغ تا دیه هر سه فرسنگ ازو تا غرق پنج فرسنگ ازو تا دیه لبندان چهار فرسنگ ازو تا بازار جوق سه فرسنگ ازو تا شهر بردع...