جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ابواسحاق: (تعداد کل: 64)
ابواسحاق
[اَ اِ] (اِخ) محمد ابراهیم [ کذا ]بن محمد بخاری متخلص به جویباری. از فضلا و علمای دورهء سامانیان بوده و شعر نیز می سروده است:
به سبزه بنهفت آن لاله برگ خندان را
به ابر پنهان کرد آفتاب تابان را
بسوی هر دو مهش بر دو شاخ ریحان بود
بشاخ مورد بپیوست شاخ...
به سبزه بنهفت آن لاله برگ خندان را
به ابر پنهان کرد آفتاب تابان را
بسوی هر دو مهش بر دو شاخ ریحان بود
بشاخ مورد بپیوست شاخ...
ابواسحاق
[اَ اِ] (اِخ) کنیت معتصم خلیفهء عباسی ابن هارون الرشید.
ابواسحاق
[اَ اِ] (اِخ) کنیت المؤید پسر متوکل خلیفهء عباسی.
ابواسحاق
[اَ اِ] (اِخ) کنیت واثق بالله ابراهیم بن المستمسک باللهبن الحاکم بامرالله ابی العباس احمد. رجوع به واثق بالله ابواسحاق... شود.