جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه محمد: (تعداد کل: 694)
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) بیرونی. رجوع به ابوریحان بیرونی شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) جلال الدین اکبر... رجوع به جلال الدین محمداکبر پادشاه شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) جلال الدین... رجوع به جلال الدین محمد آگهی شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی. رجوع به جمال الدین محمد... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) جنیدی. رجوع به جنیدی ابوعبدالله... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) (حاج آقا...) شیرازی معروف به منور علیشاه مرجع و مقتدای دراویش نعمت اللهی و عمّ میرزاکوچک رحمت علیشاه و جانشین وی بود. در سال 1224 ه . ق. متولد شده و در سال 1301 ه . ق. درگذشته است.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) حاج سید محمد امام جمعهء تهران پسر حاج سید زین العابدین امام جمعه و نوهء دختری دوستعلی خان معیرالممالک (نظام الدوله) بوده است. تحصیلاتش را در نجف انجام داده و از شاگردان آخوند ملامحمدکاظم خراسانی بوده و در اواخر سال 1326 ه . ق. به تهران...
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) حاج محمد آقای نخجوانی فرزند حاج علی عباس نخجوانی. از فضلا و مطلعین آذربایجان بود. در سال 1297 ه . ق. در تبریز متولد شد. با وجود اشتغال به تجارت علاقهء خاصی به جمع آوری کتب بخصوص کتب خطی داشت، به مرور کتابخانهء بزرگی فراهم آورد...
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) حاج محمدمیرزا چای کار پسر محمدحسن میرزا. رجوع به کاشف السلطنه و رجال بامداد ج 3 ص275 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) حسینی. رجوع به قطب الدین شیرازی شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) خویشی خلیل... رجوع به خویشی خلیل رومی شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) رستمی... رجوع به رستمی محمد شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) رضی... رجوع به رضی (سید) شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) (سید...) فرزند امام علی النقی امام دهم و برادر بزرگ امام حسن عسکری امام یازدهم شیعیان. مزار او نزدیک شهر بلد در چند فرسخی سامراء و زیارتگاهی است مشهور. (از یادداشت مرحوم دهخدا).
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) (سید...) معروف به مجاهد متولد 1180 ه . ق. پسر سیدعلی طباطبائی مجتهد اصفهانی (متوفی 1231 ه . ق). سید محمد هم به واسطهء شهرت پدر و هم به علت وجههء علمی صاحب جلال و نفوذ خاصی در میان مردم بود. از سوانح زمان حیات وی...
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) صدرالدین. رجوع به صدرالدین محمد بن قاضی قطب الدین... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) صدرالدین... رجوع به صدرالدین محمدالحسینی دشتکی شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) صدرالدین. رجوع به صدرالدین محمد بن عبدالطیف شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) صدرالدین. رجوع به صدرالدین محمدباقر رضوی قمی شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) صدرالدین. رجوع به صدرالدین محمد بن فخرالملک... شود.