جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ابوالقاسم: (تعداد کل: 535)
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) نصرآبادی. محمد. رجوع به محمد نصرآبادی... و تذکرهء نصرآبادیی ص 457 شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) نصربن احمدبن نصربن مأمون بصری خبزارزی. رجوع به ابوالقاسم خبزارزی... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) نصیرالدین. رجوع به محمودبن المظفربن ابی توبه... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) نظام الملک. رجوع به محمودبن المظفربن ابی توبه مکنی به ابی القاسم... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) نوح بن منصوربن نوح بن نصربن احمدبن اسماعیل سامانی. ملقب بامیر رضی ملک مشرق. رجوع به نوح... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) نورالدین محمودبن زنگی بن آق سنقر. رجوع به محمودبن زنگی... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) نویری. رجوع به محمد نویری مالکی مکنی به ابی القاسم... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) نیشابوری. یکی از ادبای ایران. صاحب قاموس الاعلام گوید: او راست: کتاب کنج کنج [ شاید: گنج گنج یا کنج گنج ] در اخلاق.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) (امیر سید...) نیشابوری. ابن علی. از علماء معاصر با سلاطین آق قویونلو. صاحب حبیب السیر آورده است: امیر ابوالقاسم در ولایت نیشابور از قدوهء سادات نقبای ذوی المکارم است و ناظم امور مهمات اصاغر و اکابر. پدر بزرگوارش امیر سراج الدین علی نیز در زمان سلطنت...
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) نیشابوری. دبیر مسعودبن محمودبن سبکتکین. رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 139 شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) وزیر مغربی. رجوع به حسین بن علی بن حسن بن محمد بن یوسف وزیر مغربی شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) ولید. محدث است.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) ویذوری. خداوند ویذور (در آذربایجان) بزمان سالار مرزبان که در سال 344 ه . ق. ابوالقاسم علی بن جعفر وزیر پنجاه هزار دینار و هدایای چندی بعنوان باج بر او مقرر داشت. ترجمهء حال او به دست نیست و ویذور نیز معلوم نیست کجا بوده. رجوع...
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) هبه اللهبن جعفر معروف بقاضی السعید. رجوع به هبه الله... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) هبه اللهبن حسن رازی. رجوع به هبه الله... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) هبه اللهبن حسن طبری. رجوع به هبه الله... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) هبه اللهبن حسین بن یوسف. معروف به بدیع اسطرلابی. رجوع به هبه الله... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) هبه اللهبن سلامه بن نصربن علی مفسر و مقری. رجوع به هبه الله... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) هبه اللهبن عبدالرحیم بن حموی شافعی. ملقب به شرف الدین. و مشهور به ابن البارزی. وفات او به سال 738 ه . ق. و کاتب چلبی بار دیگر وفات او را در 727 گفته است. او راست: اظهار الفتاوی. کتاب المجتبی. اساس معرفه اله الناس. مختصر...
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) هبه اللهبن عبدالله قفطی. معروف به ابن سیدالکل. رجوع به ابن سیدالکل و رجوع به هبه الله... شود.