جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن حمدان جَبّلی. از مردم جَبّل دهی بکنار دجله. محدث است.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن حمدان. ابوعبیدالله محمد بن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است. (الموشح چ مصر ص292).

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن حمدون بن اسماعیل بن داود. از خاندان آل حمدون. راویهء اخباری است و روایت از عدوی کند و کتاب الندماء و الجلساء از اوست. (ابن الندیم).

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن حمدون المروزی مکنی به ابوسعید. محدث است.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن حمزهء عریضی مکنی به ابومنصور. رجوع بروضات الجنات ص580 س7 شود.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن حمزهء فناری معروف بعرب چلبی و ملقب بشمس الدین. او راست حاشیه ای بزبان ترکی بر شرح وقایهء صدرالشریعه الثانی و فصول البدائع لاصول الشرائع. وفات وی به سال 834 ه . ق. بود.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن حمودبن دلیل. محدث است.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن حمید مکنی به ابوالحسن. محدث است.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن حمیس بن عامربن منیح مکنی به ابوجعفر و معروف به ابن منیح. از علماء طلیطله. او از بزرگان هندسه و نجوم و طب است و در ادبیات و شعر نیز ماهر بود و در طلیطله علم آموخت و در حساب و هندسه و هیئت افلاک و...

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن حنبل. رجوع به احمدبن محمد بن حنبل... شود.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن خاتون. رجوع به احمدبن محمد بن علی بن محمد ... شود.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن خالد اندلسی. محدّث و امام مالکیان در اندلس. او به سال 322 ه . ق. درگذشت.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن خالد ملقب به جبّاب. محدث است.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن خالد الریاشی کاتب. او بعربی شعر نیز می گفته و مقل است. (ابن الندیم).

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن خالد(1) ضریر بغدادی مکنی به ابوسعید. یاقوت گوید: رأیت فی فوائد ابی الحسین احمدبن فارس بن زکریا اللغوی صاحب کتاب المجمل ما صورته: وجدت فی تفسیر ابی موسی محمد بن المثنی العنزی و لم اسمعه، حدثنی ابومعاویه الضریر محمد بن حازم حدثنا اسماعیل روی عن ابی...

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن خالد کاتب مکنی به ابوالوزیر. یاقوت در معجم البلدان ذیل سامراء در سبب احداث سرمن رای گوید: ابن عبدوس آورده است که درسال 219 ه . ق. معتصم خلیفه به ابوالوزیر احمدبن خالدالکاتب امر کرد تا بصدهزار دینار در ناحیهء سرّمن رای زمینی خرد و در...

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن خالد المادرائی مکنی به ابوالحسین. بعربی شعر می گفت. دیوان او پنجاه ورقه است. (ابن الندیم).

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن خالد المبارکی مکنی به ابوسعید الضریر. رجوع به احمدبن خالد ضریر بغدادی شود.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن خالد الوهبی مکنی به ابوسعید. محدث است.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن خصیب بن عبدالحمید بن ضحاک القاسمی الجرجانی. خوندمیر در دستورالوزرا (صص71 - 72) آرد که: چون منتصر بر سریر خلافت نشست منصب وزارت را به احمدبن الخصیب که از جملهء اکابر زمان بود تفویض فرمود و احمد در غایت اعتبار و اختیار چندگاهی بتمشیت این امر...

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.