جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اسحاق: (تعداد کل: 403)
اسحاق
[اِ] (اِخ) صیرفی. رجوع به اسحاق بن عماربن حیان صیرفی شود.
اسحاق
[اِ] (اِخ) عطار کوفی ملقب بطویل. شیخ طوسی در رجال خود وی را در عداد أصحاب صادق (ع) آورده. و کلینی در کافی باب طیب از باب الزی و التجمل گوید: سلیمان بن محمد خثعمی از اسحاق مذکور و او از ابوعبدالله صادق (ع) روایت کند. (تنقیح المقال ج 1...
اسحاق
[اِ] (اِخ) عقرائی یا عقرانی تمار. رجوع به اسحاق بن حسن بن بکران شود.
اسحاق
[اِ] (اِخ) عَقَرقوقی، نسبت به عقرقوق دیهی در نزدیکی دُجیل، در چهارفرسنگی شمال بغداد. شیخ طوسی در رجال خود وی را از اصحاب صادق (ع) شمرده است. (تنقیح المقال ج1 ص115).
اسحاق
[اِ] (اِخ) غکی (شیخ...). یکی از فقهای شافعی. وی قاضی زبید بود. مولد وی سنهء 1014 ه .ق . در شهر مذکور. او در علوم رسمی یعنی فقه، حدیث، ادبیات و سایر فنون کسب شهرت و تمیّز کرد. او راست: الحاشیه الانیقه علی مسائل المنهاج الدقیقه و برخی آثار دیگر....
اسحاق
[اِ] (اِخ) غنوی. یکی از اصحاب حضرت رسول (ص) است. وی قبل از هجرت در معیّت خواهر خود از مکهء مکرّمه بمدینهء منوره رفت و شوهر خواهر او که از کفار بود او را بکشت. (قاموس الاعلام ترکی).
اسحاق
[اِ] (اِخ) فرائِضی. رجوع به اسحاق بن جندب شود.
اسحاق
[اِ] (اِخ) فزاری. کلینی در باب میراث خنثی از کافی و شیخ طوسی در همان باب از تهذیب روایتی از ابن مسکان از وی از حضرت صادق (ع) آورده اند. لیکن در برخی نسخ بجای فزاری مرادی و در برخی نسخ عزارمی، آمده است. و در جامع الروات گوید مرادی...
اسحاق
[اِ] (اِخ) قرائضی. رجوع به اسحاق بن جندب شود.
اسحاق
[اِ] (اِخ) قرامانی ملقب به جمال الدین معروف بجمالی خلیفه. متوفی بسال 930 یا 934 ه .ق . او راست: رساله فی دوران الصوفیه و رقصهم و التوابع فی الصرف و رساله ای در اطوار سلوک موسوم به الاطوار السبعه و شرح حدیث الاربعین. و رجوع بجمال خلیفه و جمال...
اسحاق
[اِ] (اِخ) قمی. شیخ طوسی در کتاب رجال او را در عداد اصحاب باقر (ع) شمرده، و در فهرس گوید او را کتابی است که احمدبن زید خزاعی از وی روایت کرده. و گویا او همان اسحاق بن عبدالله اشعری باشد که شرح حال وی گذشت. (تنقیح المقال ج 1...
اسحاق
[اِ] (اِخ) لؤلوئی. لؤلؤفروش بود. شیخ طوسی در رجال خود وی را از اصحاب امام صادق (ع) شمرده است. (تنقیح المقال ج 1 ص 112).
اسحاق
[اِ] (اِخ) ماجری (ماجرمی ؟). وی یکی از کتب ثامسطیوس را بعربی نقل کرده و چون نسخهء او بسیار مغلوط بود بار دیگر آن را مقابله و تصحیح کرده است.
اسحاق
[اِ] (اِخ) مجدالدین. رجوع به کسائی شود.
اسحاق
[اِ] (اِخ) مداینی. منسوب بشهر مدائن پایتخت ساسانیان که اکنون دهکده ای است بمغرب دجله در جنوب بغداد قبر سلمان فارسی و حذیفهء یمانی آنجاست. اسحاق از ابوعبدالله صادق (ع) روایت دارد و ابن مسکان نیز از وی روایت کند. و این روایت در باب بیع مضمون از کتاب تهذیب...
اسحاق
[اِ] (اِخ) مرادی کوفی. منسوب بقبیلهء مُراد از قبایل یمن، که گویند جد ایشان مرادبن مذحج یا مرادبن مالک بن سبا بوده است. شیخ طوسی اسحاق مرادی را در رجال خود از اصحاب صادق (ع) شمرده و در برخی نسخه ها مرادی را به فزاری تبدیل کرده اند. (تنقیح المقال...
اسحاق
[اِ] (اِخ) مروروذی. رجوع به ابن راهویه و اسحاق بن ابراهیم بن مخلد... شود.
اسحاق
[اِ] (اِخ) مصعبی. رجوع به اسحاق بن ابراهیم بن مصعب شود.
اسحاق
[اِ] (اِخ) موصلی. رجوع به اسحاق بن ابراهیم بن میمون... موصلی و رجوع بحبیب السیر جزو 3 از ج 2 ص 86 و الجماهر ص 154 شود.
اسحاق
[اِ] (اِخ) نبی (ص). رجوع به اسحاق بن ابراهیم شود.