جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عبدالله: (تعداد کل: 251)
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن احمدبن علی بن مخرمه الحمیری الشیبانی الهجرانی الحضرمی العدنی. فقیه و مدرس و مفتی عدن بوده. به سال 803 به الهجرین متولد شد و به سال 903 ه . ق. به عدن درگذشت. او را تصانیفی است از جمله: شرح الملحمه للحریری. رسائل فی علم...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن احمدبن محمد بن حنبل الشیبانی البغدادی حافظ حدیث و از مردم بغداد بود. از کتابهای او است: الزوائد علی کتاب الزهدلابیه. زوائد المسند. وی به سال 290 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن احمدبن محمد بن قدامه المقدسی ثم الدمشقی الحنبلی، مکنی به ابومحمد و ملقب به موفق الدین و معروف به ابن قدامه. رجوع به ابن قدامه موفق الدین و نیز به الاعلام زرکلی شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن احمدبن محمود الکعبی، مکنی به ابوالقاسم و معروف به کعبی وی از بنی کعب و از ائمهء معتزله است و رئیس طائفهء کعبیه بود. او راست: آراء و مقالاتی در کلام. اصل او از بلخ است و به سال 317 ه . ق. درگذشت. (از...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن احمدبن محمود النسفی. وی فقیه و مفسری حنفی مذهب و از مردم ایذج (از حوالی اصفهان) بود. از تألیفات اوست: المدارک در تفسیر قرآن. کنز الدقائق در اصول فقه. المنار در اصول. الوافی در فروع. الکافی فی شرح الوافی. المستصفی در فقه. به سال 710...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن احمدبن موسی بن زیاد العسکری الاهوازی الجوالیقی معروف به عبیدان. از علماء حدیث است. از تألیفات اوست: الفوائد. وی به سال 216 ه . ق. متولد و در 306 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن احمدالاصفهانی معروف به ابن لبان. رجوع به عبدالله بن محمد شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن احمدالمروزی القفال. رجوع به قفال شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن احمد فاکهی المکی. رجوع به فاکهی عبدالله بن احمد شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن احمد مالقی ملقب به ضیاءالدین و معروف به ابن البیطار. رجوع به ابن بیطار و نیز به الاعلام زرکلی و روضات الجنات ص 451 شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن ادریس الاودی الکوفی. وی از اعلام حفاظ حدیث و مردی فاضل و عابد بود و در آنچه روایت کند حجت است. رشید خواست وی را قضاوت دهد نپذیرفت و صلهء او را رد کرد. مذهب او در فتوی، مذهب مردم مدینه است. وی به سال...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن ارقم بن عبد یغوث القرشی الزهری. صحابی و از کتاب و خال پیغمبر (ص) است. در فتح مکه اسلام آورد و رسول (ص) و ابوبکر و عمر وی را به کتابت گماردند سپس در باقی خلافت عمر و دو سال از خلافت عثمان متصدی بیت...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن اسحاق بن ابراهیم. از آل زیادبن ابیه و امیر یمن بود. به سال 371 ه . ق. بعد از مرگ پدر از جانب آل عباس ولایت یافت و در زمان امارت وی دولت آل زیاد در یمن به ضعف گرایید و بندگان آنان و والیان...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن اسعدبن علی معروف به ابن الدهان. رجوع به ابن دهان ابوالفرج عبدالله و به الاعلام زرکلی شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن اسعد التمیمی الیافعی المکی ملقب به عفیف الدین و مکنی به ابوالسعادات. رجوع به بابوالسعادات عبدالله بن اسعد و به روضات ص 457 شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن اسماعیل بن الشریف محمد بن علی الحسینی العلوی معروف به مولی عبدالله. از ملوک دولت اشراف علویین مراکش بود. بعد از مرگ برادرش احمد به سال 1141 ه . ق. با وی بیعت کردند. وی مردی جبار و با قساوت نفس بود. مردم مغرب چهار...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن اسید الجهنی. از اشراف کوفه بود. در جنگ با حسین بن علی شرکت جست. مختار ثقفی وی را به سال 66 ه . ق. بکشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن ایوب المنصوربن یوسف المظفر. از بنی رسول است. وی چندی با الملک المجاهد به ستیزه برخاست و سرانجام مغلوب و زندانی شد و به سال 734 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن بدیل بن ورقاء الخزاعی. صحابی است و سیادت خزاعه را یافت. در یوم الفتح اسلام آورد و در جنگ صفین و طائف و تبوک شرکت کرد. در صفین با علی (ع) بود و در این جنگ به سال 37 ه . ق. به قتل رسید....
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن بری بن عبدالجبار المقدسی الاصل المصری، مکنی به ابومحمد و معروف به ابن بری. رجوع به ابن بری و ابومحمد عبدالله و رجوع به الاعلام زرکلی و روضات الجنات ص452 شود.