جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عبدالعزیز: (تعداد کل: 41)
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن علی الاشبیلی، مکنی به ابوالاصبغ و معروف به ابن الطحان. رجوع به ابن الطحان شود.
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن علی المصری ملقب به سعدالدین. وی طبیب و از علماء و ادباء بود. به سال 570 ه . ق. به مصر متولد شد و به خدمت ملک مسعودبن الکامل پیوست و مدتی با وی به یمن بود. به سال 630 ه . ق. به دمشق...
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن عمر بن عبدالعزیزبن مروان بن الحکم الاموی. یزیدبن ولید وی را امارت مکه و مدینه داد و مروان بن محمد نیز وی را در آن شغل ابقا کرد. در حدود سال 148 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن عمر بن محمد بن نباته السعدی التمیمی، مکنی به ابونصر و ملقب به ابن نباته. رجوع به ابن نباته (ابونصر عبدالعزیز) و نیز به الاعلام زرکلی شود.
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن عمروبن الحجاج الزبیدی. با یزیدبن مهلب به عراق رفت و از جانب او شغلها یافت. چون یزید کشته شد وی گرفتار گشت و شکنجه شد. به سال 102 ه . ق. کشته شد. (از الاعلام زرکلی).
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن فهدالهاشمی. رجوع به ابن فهد و نیز به الاعلام زرکلی شود.
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن متعب بن عبدالله الرشید. رجوع به ابن الرشید (چند تن از امرای وهابیان...) و به الاعلام زرکلی شود.
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن محمد بن ابراهیم بن جماعه الکنانی الحموی معروف به ابن جماعه. رجوع به ابن جماعه و نیز به الاعلام زرکلی شود.
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن محمد بن سعود. از امراء نجد سعودیین است. رجوع به ابن سعود و نیز به الاعلام زرکلی شود.
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن محمد بن عبدالمحسن الانصاری الاوسی معروف به ابن قاضی حماه. شاعر و فقیه بود. او راست: لزوم مالایلزم در مجلدی بزرگ. به سال 586 ه . ق. به دمشق متولد شد و به سال 662 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن محمد بن عبیدالدراوردی جهنی. محدث است و گروهی بسیار از جمله سفیان از وی روایت کنند. نسبت او به دراورد قراء خراسان است. به سال 186 ه . ق. به مدینه درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن محمد بن علی الطوسی ملقب به ضیاءالدین. از فقهاء شافعی است. به سال 706 ه . ق. به دمشق درگذشت. از تألیفات اوست: مصباح الحاوی و مفتاح الفتاوی که شرح حاوی صغیر قزوینی است. (از الاعلام زرکلی).
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن محمد بن نعمان بن حیون. وی از علماء امامیه و قاضی القضاه مصر و شام و حرمین و مغرب بود. از مردم قیروان است. به سال 394 ه . ق. قضاوت مصر یافت حاکم مصر و مغرب به سال 398 وی را عزل کرد و...
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن محمد المغربی معروف به القشتالی و مکنی به ابوفارس. وزیر منصور احمد (سلطان مغرب) بود. به سال 1030 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن مروان بن الحکم بن ابی العاص بن امیه، مکنی به ابوالاصبغ. امیر مصر بود. به مدینه متولد شد و به سال 65 ه . ق. از جانب پدر خود ولایت مصر یافت سپس به حلوان ساکن شد و آن را بپسندید و بدانجا خانه ها...
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن موسی بن نصیر. وی از جانب پدر امارت اندلس یافت و مدائن را فتح کرد. چون سلیمان بن عبدالملک بر پدر او موسی بن نصیر خشم گرفت و بفرمود تا عبدالعزیز را به قتل رسانند. لشکریان سلیمان عبدالعزیز را هنگامی که در محراب نماز صبحگاهان...
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن واثق. رجوع به ابن واثق ابومحمد عبدالعزیز شود.
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن الوزیر الجروی در روزگار مطلب بن عبدالله الخزاعی والی شرطهء مصر بود. وی با 50هزار تن به اسکندریه رفت و آنجا را به صلح بگرفت. به سال 205 ه . ق. در نبردی که با سری بن حکم داشت سنگی از منجنیق بر او فرود...
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن یحیی بن عبدالعزیز الکنانی المکی. وی فقیه و اهل مناظره و از شاگردان امام شافعی بود. در ایام خلافت مأمون به بغداد شد و میان او و بشرالمریسی مناظره ای در قرآن درگرفت. او را تصنیفاتی است از جمله کتاب الحیده. وی به سال 240...
عبدالعزیز
[عَ دُلْ عَ] (اِخ) ابن یعقوب العباسی ملقب به المتوکل علی الله. از خلفاء دولت عباسیان دوم مصر بود. به سال 884 ه . ق. مردم با وی بیعت کردند. تولد او به سال 819 ه . ق. است و به سال 903 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).