جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه محمد: (تعداد کل: 694)
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن شجاع الدین علی بن عزالدین حسین، ملقب به علاءالدوله (610 - 612) از سلاطین غور. رجوع به علاءالدین غوری شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن شجاع بغدادی رجوع به ابن الثلجی خراسانی و الاعلام زرکلی ج3 ص904 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن شرف الدین (قاضی نظام الدین...). رجوع به نظام الدین شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن شرف الدین ابوبکربن جماعه. رجوع به ابن جماعه... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن شکربن ابوالفتوح حسن بن جعفر حسنی. رجوع به تاج المعالی و الاعلام زرکلی ج 3 ص904 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن شنبود... رجوع به ابن شنبود ابوالحسن محمد... و محمد بن احمدبن ایوب... و وفیات الاعیان چ بیروت ج4 صص299-301 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن شهریار... رجوع به ابوالفضل محمدبن... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن شیرکوه... رجوع به ناصرالدین محمد بن شیرکوه شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن صالح... رجوع به ناصرالدین محمد بن صالح شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن صالح بن ابراهیم زبیری. رجوع به زبیری... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن صالح بن نطاح. رجوع به ابن نطاح شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن صالح ابوالسعود سباعی. رجوع به سباعی... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن صالح ولوالجی مروزی، مکنی به ابوعبدالله. شاعر فارسی زبان از شعرای سامانیان است. منوچهری دامغانی در قصیدهء خود که در ستایش ابوالقاسم عنصری شاعر قرن پنجم است گوید:
آن دو گرگانی و دو رازی و دو ولوالجی
سه سرخسی و سه کاندر سغد بوده مستکن...
و مراد از...
آن دو گرگانی و دو رازی و دو ولوالجی
سه سرخسی و سه کاندر سغد بوده مستکن...
و مراد از...
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن صباح. یکی از حذاق منجمین در علوم هیئت و احکام و از اوست: کتاب برهان صنعه الاسطرلاب. و این کتاب ناتمام ماند و برادر محمد، ابراهیم آن را به پایان برد. کتاب عمل نصف النهار بقسیه واحده بالهندسه، رساله در صنعت رخامات. (از الفهرست ابن...
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن صبیح کوفی معروف به ابن سماک. رجوع به ابن سماک و نامهء دانشوران ج1 ص188 و صفه الصفوه ج3 ص105 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن صفی الدین ابوالفرج محمد بن نفیس الدین ابوالرجا حامدبن محمد بن عبدالله بن علی بن محمود معروف به آلُه ملقب به عمادالدین کاتب اصفهانی. رجوع به عماد کاتب اصفهانی شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن صلاح بن جلال لاری ملقب به مصلح الدین. وفات او به سال 979 ه . ق. بوده. او راست: الفرائض، تعلیقه بر شرح مواقف. شرح هدایهء قاضی میر. شرح تهذیب المنطق و حاشیهء بر شرح جلال دوانی بر تهذیب المنطق. شمائل النبی (ص) و شرح...
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن صدیق. رجوع به واسطی محمد بن الصدیق شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن صفدر حسینی. رجوع به جمال الدین اسدآبادی شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن طاهر ابوعبدالرحمن... رجوع به ابن طاهر ابوعبدالرحمن شود.