جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ابوالقاسم: (تعداد کل: 535)
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله بن احمدبن محمود کعبی بلخی. پیشوای فرقهء کعبیّه از معتزله. رجوع به عبدالله... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله بن احمد اصفهانی. ملقب به بلیزه. رجوع به عبدالله... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله بن احمد بلخی. رجوع به عبدالله... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله بن اماجور. رجوع به ابن اماجور ابوالقاسم و رجوع به ابوالقاسم بن اماجور شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله بن الحسن. رجوع به غلام زحل ابوالقاسم... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله بن حسن ابو عبدالملک. رجوع به عبدالله... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله بن ذخیره الدین ابوالعباس احمدبن القائم. رجوع به عبدالله... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله بن سعیدبن ابراهیم بن سعیدبن عبدالرحمن بن عوف. برادر عبیداللهبن سعید. محدث است.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله بن عبدالجبار الخبائری. محدث است.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله بن عبدالغفار. رجوع به علی بن عبیدالله یا عبدالله بن عبدالغفار الدقاق... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله یا عبدالباقی بن محمد. معروف به ابن ناقیا. رجوع به ابن ناقیا و رجوع به عبدالله بن محمد... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله بن علی بن محمد بن داودبن الجراح معروف به ابن اسماء و اسماء نام خواهر علی بن عیسی بن داود الجراح است. او فاضلی مترسّل بوده است و از اوست: کتاب الاستفاده فی التاریخ و کتاب البیان و تقویم اللسان. (ابن الندیم).
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله بن محمد بن احمد سعدی. رجوع به عبدالله... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله بن محمد بن عبدالعزیزبن المرزبان بن شاهنشاه بن بنت احمدبن منیع بغوی. اصل او از بغشور شهرکی میان هرات و مروالروذ و مولد او بغداد به سال 213 ه . ق. و وفات در سنهء 317 ه . ق. بوده است. وی از علی بن...
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله بن محمد بن عبیدالله. معروف به ابن الخاقان. رجوع به ابن الخاقان و رجوع به عبدالله... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله بن محمد بصری ازدی نحوی. رجوع به عبدالله... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله بن محمد الخاقانی وزیر. رجوع به عبدالله... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله بن محمد عکبری. رجوع به عبدالله... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله بن وهسودان. رجوع به عبدالله... شود.
ابوالقاسم
[اَ بُلْ سِ] (اِخ) عبدالله مستکفی. خلیفهء عباسی. رجوع به مستکفی... شود.