جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قاضی زاده. رجوع به احمدبن محمود مشهور بقاضی زاده شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قاضی النفیس. رجوع به احمدبن عبدالغنی قرطبی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قاهری. رجوع به احمد تیفاشی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قباوی. رجوع به ابونصر قباوی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قدوری. رجوع به ابوالحسین قدوری و روضات الجنات ص66 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قرافی. رجوع به احمدبن ادریس صنهاجی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قرطبی. رجوع به ابن مضاء و رجوع بروضات الجنات ص83 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قره حصاری. از خوشنویسان بلاد عثمانیست.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قزوینی. او راست: رساله ای در شرح جلال دوانی بر تهذیب المنطق و آنرا بدمشق در 953 ه . ق. نوشته است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قزوینی (شیخ...) عالم زاهد. معاصر کیخاتوخان. مؤلف حبیب السیر در ج2 ص48 آرد که: او در زهد و عبادت درجهء عالی داشت و در سنهء 609 ه . ق. علم عزیمت بعالم آخرت برافراشت.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قزوینی رازی معروف به ابن فارس و مکنی به ابوالحسین. او راست: فقه اللغهء صاحبی و آنرا بنام صاحب کرده است(1). و رجوع به ابن فارس شود.
(1) - مؤلف کشف الظنون وفات او را بسال خمس و تسعین و ثلثمائه (395 ه . ق.) آورده است.
(1) - مؤلف کشف الظنون وفات او را بسال خمس و تسعین و ثلثمائه (395 ه . ق.) آورده است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قسطلانی. او راست: النور الساطع فی مختصر الضوء اللامع.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قطب الدوله. رجوع به قطب الدوله ابونصر احمد اول بن علی و آل افراسیاب شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قطب الدین. رجوع به احمدبن حسن غالی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قطب الدین (قاضی...). رجوع به احمد امامی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قطب الدین. برادر صدر جهان خواجه صدرالدین احمد خالدی زنجانی، قاضی القضاه و متولی موقوفات بزمان ارغون خان. رجوع بحبط ج2 ص46 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قطری. رجوع به قطری شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قطیعی. رجوع به احمدبن جعفربن حمدان... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قعود. رجوع به احمدبن ابی بکر نسفی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قلانسی. او راست: تهذیب الواقعات در فروع حنفیه.