جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فخرالدین بن محمد. وی برادر شیخ الاسلام جمال الدین ابراهیم بن محمد طیبی ملقب به ملک اسلام بود که در زمان کیخاتو، از سال 692 ه . ق. فارس را برّاً و بحراً بمقاطعه داشت و پس از قتل کیخاتو، بایدو فارس را بقاعدهء سابق در مقاطعهء...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فخرالدین قضاعی. رجوع به احمدبن سلاّمه... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فراج احمد الازهری المنیاوی. او راست: روح العمران، طبع مصر بسال 1332 ه . ق. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فریغونی. رجوع به احمدبن مأمون بن احمد و رجوع به احمدبن محمد مکنی به ابوالحرث... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فزاری شافعی. رجوع به احمدبن ابراهیم بن سماع... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) (افندی) فضلی یوزباشی نزیل ژاپن. او راست: سر تقدم الیابان. طبع مطبعه التقدم بسال 1321 ه . ق. / 1911 م. والنفس الیابانیه [ معرب از زبان ژاپنی ] چاپ مصر سال 1910م. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فندرسکی. یکی از حکام استرآباد از دست شیبک خان بسال 914 ه . ق. رجوع به سفرنامهء مازندران و استرآباد رابینو ص164 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فهری. رجوع به احمدبن یوسف بن علی بن یوسف و روضات الجنات ص83 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فوزی پاشا (فراری...). او برادر ابراهیم آغانامی بود و در قایقی که او داشت قایقچی بود. وقتی که ابراهیم آغا وفات کرد بتوسط علی آقا بخدمت سرای همایون درآمد و در وقعهء خیریه جزو عسکر شد و بمدد بخت برتبهء میرآلایی سواری نائل آمد و سپس مقام...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) (افندی) فهمی الباجوری. معلم ریاضی در مدرسهء پرنس عزیزپاشا حسن در زقازیق مصر. او راست: الفهمیات فی علم الحساب. طبع مصر بسال 1322 ه . ق. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) (افندی) فهمی محرم (دکتر...) (وفات 1305 ه . ق.). او راست: القواعد الاساسیه فی معالجه الکولیر الاسیوته. طبع مطبعهء المقتطف بسال 1320 ه . ق. / 1893م. والنصوح الودود فی الخلق المحمود. طبع مطبعه الاعلام بسال 1304 ه . ق. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فیومی. رجوع به احمدبن محمد بن علی... و روضات ص91 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قائم بامرالله.رجوع به قائم بأمرالله شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قابض (خواجه درویش...). خوندمیر در دستورالوزراء ص453 آرد که: در مبادی حال در سلک ارذال عمال منتظم بود و اکثر اوقات بصاحب جمعی و قابضی قیام مینمود و بعد از آن ترقی کرده، امیر تومان دارالسلطنهء هراه شد و چند گاهی در آن منصب اوقات گذرانیده، در...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قادر باللّه (381 - 422 ه . ق.). بیست وپنجمین خلیفهء عباسی. مکنی به ابوالعباس. رجوع به قادر باللّه شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قاری. محمد بن حسن را کتابی است بنام: مسائل احمد القاری. (کشف الظنون).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) القاضی (الشیخ...). او راست: الرحله القادیه، طبع الجزائر بسال 1878 م.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قاضی الجماعه. رجوع به احمدبن عبدالرحمان لخمی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قاضی رشید. رجوع به احمدبن علی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) قاضی زاده. رجوع به احمدبن فورد... شود.