جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حسین: (تعداد کل: 333)
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد کیالی. رجوع به حسین کیالی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد لاری. رجوع به حسین لاری شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد لاکودی. رجوع به حسین یونی نی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد مجاهد. رجوع به حسین مجاهد شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد مرعشی آملی. رجوع به حسین خلیفه سلطان شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد مروزی. رجوع به حسین مروزی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد مصری. رجوع به حسین محلی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد مقری بن خسرو بلخی. معروف به ابن مقری حافظ و مکنی به ابوعبدالله. درگذشتهء 523 ه . ق. / 1129م. او راست: «تعبیرالرؤیاء». (معجم المؤلفین از کشف الظنون) (ایضاح المکنون) (هدیه العارفین ج1 ص312).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد منقاره. رجوع به حسین منقاره شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد مؤدب جروانی مکنی به ابوعبدالله. محدث اصفهانی است. (ذکر اخبار اصبهان ج1 ص284).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد نبهافی. رجوع به حسین عباسی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد نجار بغدادی. رجوع به حسین نجار شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد نصیف. رجوع به حسین نصیف شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد نماوی. رجوع به حسین نماوی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد نیشابوری. رجوع به حسین قبانی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد نیشابوری. رجوع به حسین ماسرجسی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد ونی. رجوع به حسین حاسب شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد یزدی. رجوع به حسین یزدی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمود جزائری. رجوع به حسین جزائری شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمود رضوی. رجوع به حسین قمی شود.