جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)
احمد
[اَ مَ] (اِخ) غرس الدین. رجوع به احمدبن ابراهیم حلبی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) غرناطی. رجوع به ابن بادش و رجوع به احمدبن علی بن احمدبن خلف... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) غزالی. رجوع به احمدبن محمد بن محمد بن احمد غزالی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) غسانی. رجوع به احمدبن علی بن ابراهیم بن الزبیر و رجوع به ابن زبیر ابوالحسین احمد... و روضات الجنات ص76 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) غضائری. رجوع به احمدبن حسین بن عبیدالله و رجوع بروضات الجنات ص13 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) غفاری (قاضی...). او راست: تاریخ جهان آرا.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) الغنیمی ملقب به شهاب الدین انصاری، متوفی بسال 1044 ه . ق. او راست: ارشادالاخوان الی الفرق بین القدم بالذّات و القدم بالزمان. و شرح مقدمهء عبدالوهاب شعرانی.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) (خواجه سیدی...) غیاث الدین بن خواجه نظام الدین احمد شیرازی. مؤلف حبیب السیر در ج2 ص208 آرد که: او در علو قدر و شرف خاندان و رفعت منزل پدران از امثال و اقران امتیاز داشت و آنجناب در ماه صفر سنهء ثمان و ثلثین و ثمانمائه (838...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) (افندی) فائد وفات 1300 ه . ق. معلم علوم فیزیک و شیمی در مدرسهء مهندسخانه خدیویه. او راست: الاقوال المرضیه فی علم بنیه الکره الارضیه. تألیف بوبه نیره [ معرب ] . چاپ بولاق بسال 1257 ه . ق. و تحرک السوائل فی منافیذ والانابیب تألیف بیلانجه....
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فارس. رجوع به فارس... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فارس. رجوع به شدیاق احمد فارس شود. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فارسی شیرازی. رجوع به احمدبن عمر بن سریج و رجوع بروضات الجنات ص57 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فاروقی. عزالدین ابوالعباس احمدبن ابراهیم فاروقی واسطی شافعی صوفی. شیخ عراق. او خرقه از دست شهاب الدین سهروردی پوشید و در حرمین و دمشق و عراق بسیاری از او حدیث شنوده اند و در سال 691 ه . ق. بدمشق رفت. مشیخت دارالحدیث ظاهره و مناصبی از...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فاسی سمرقندی. او راست: کتاب الجدل.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فاشانی. رجوع به احمدبن محمد بن محمد... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فاضل (مولی...). رجوع به فوزی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فتح الدین. رجوع به احمدبن قاضی جمال الدین..... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فخرالدین. رجوع به احمدبن حسن... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فخرالدین. رجوع به احمدبن علی بن فصیح همدانی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) فخرالدین. رجوع به احمدبن محمد بن محمد مصری... شود.