جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)
احمد
[اَ مَ] (اِخ) عبدالرؤوف مفتی زادهء انطاکی یکی از علماء مائهء سیزدهم. او راست: المجموعه الاخویه در فرائض و منطق و علم آداب البحث و بیان، چاپ بولاق بسال 1300 ه . ق. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) (افندی) عبدالعزیز معلم علم فیزیک و شیمی در دارالعلوم مصر. او راست: تاریخ الطبیعی فی علم الحیوانات الجزء الاول فقط که با وفات مؤلف ناتمام مانده است، چاپ بولاق سال 1313 ه . ق. و المختصر المفید فی الاشیاء و الموالید بمعاونه ابراهیم ماجد، طبع بولاق سال...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) عبدالله بن علی. ابوعبیدالله محمد بن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است. (الموشح چ مصر ص231).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) عبدی مشهور بابوعبید هروی. رجوع بابوعبید احمد... و رجوع بوفیات الاعیان ابن خلکان و طبقات النحاه سیوطی و روضات الجنات ص67 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) (بک) عبید. او راست: تعلیم الخیل و مناوراتها طبع بولاق سال 1284 ه . ق. تعلیم البیاده و مناوراتها طبع بولاق؟ و تعلیم السواری طبع بولاق سال 1284 و رساله فی تعلیم الشرخجیه طبع بولاق بسال 1287 و قانون القلاع و القشلاق طبع بولاق بسال 1287. (معجم...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) عبیداللهبن عمار. ابوعبیدالله محمد بن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است. (الموشح چ مصر ص27، 104، 243، 250، 280).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) عربی حلّی. رجوع به روضات الجنات ص649 س2 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) عراقی ملقب بولی الدین. او راست: ذیلی بر ذیل پدر خویش العبر فی خبر من عبر. و مؤلف کشف الظنون وفات او را بسال 726 ه . ق. آورده است ولی این تاریخ اشتباه است چه خود او در موضع دیگر از کشف الظنون گوید: او ذیلی...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) عزت. او راست: فصل القضاء فی الفرق بین الضاد و الظاء، طبع بغداد بسال 1328 ه . ق. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) عزّت پاشا. یکی از وزرای دولت عثمانی در نیمهء دوم مائهء دوازدهم هجریست. اصل او از کوتاهیه و از نسل کرمیان بیک است. او از برآوردگان بابعالی است و سپس مقام کدخدائی صدارت عظمی داشت و پس از آن مدتی او را نفی کردند و سپس آزاد...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) عزالدین. رجوع به احمدبن احمدبن مهدی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) عزالدین بن قراصه. رجوع به احمدبن فیومی قرصی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) عزیزالدین. رجوع به احمدبن حامدبن محمد آله اصفهانی و رجوع به ابونصر احمدبن حامد... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) عسقلانی. رجوع به احمدبن مطرف شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) عسقلانی. رجوع به احمدبن حجر... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) عسکری. رجوع به احمدبن سعد اندرشی و روضات الجنات ص84 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) عطار. ملقب به شهاب الدین (شیخ...). او راست: بدیعیه و فتح الالی فی مطارحه الحلی.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) عطاش. رجوع به احمدبن عبدالملک عطاش شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) عفیفی. رجوع به عفیفی (احمد) شود. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) علاءالدوله. رجوع به علاءالدوله احمد شود.