جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)
احمد
[اَ مَ] (اِخ) شاکر احمدبن عمر بن عثمان حنفی. شاعر عرب. ولادت او در حماه در 1121 ه . ق. بود و بسیاحت، اکثر بلاد شام و مصر و عربستان و ایران و هندوستان و آسیای صغیر را پیموده است و بالاخره در دمشق متوطن گردیده و در 1193 ه...
احمد
. [ اَ م َ ] (اِخ ) شاه افغان درّانی ابدالی (از 1160 تا 1187 هَ. ق.). ابوالحسن گلستانه در مجمل التواریخ آرد: احمدخان ولد زمان خان ابدالی سدوزه ای قبل از ایام سلطنت نادرشاه در دارالسلطنه ٔ هرات متوطن و [زمان خان ] رئیس قوم خود بود. در...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) شاهچراغ (امامزاده...). رجوع به احمدبن موسی بن جعفر و مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه ص 342 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) الشرجی. رجوع به شرجی احمد شود. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) شرف الحق والدین یحیی منیری. رجوع به یحیی منیری... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) شرف الدین دماوندی. عوفی در لباب الالباب (ج1 ص284، 285) در ترجمهء ابوجعفر عمر بن اسحاق الواشی روایتی را که از او در لوهور شنیده بود نقل کرده است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) شرف الدین فزاری. رجوع به احمدبن ابراهیم بن سماع... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) شروانی. رجوع به احمدبن علی بن احمدبن سیمکه شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) شَرَوی بن محمد. محدث است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) شریشی ملقب به کمال الدین. محمد بن شاکر در فوات الوفیات (جزء 1 ص60) آرد که او به بدرالدین بن الدقاق ناظر اوقاف حلب نوشت:
مولای بدرالدین صل مدققا
صیره حبک مثل الخلال
لاتخش من عار اذا زرتنی
فمایعاب البدر عندالکمال.
شیخ صدرالدین بن وکیل بیت المال گوید: چون این دو بیت...
مولای بدرالدین صل مدققا
صیره حبک مثل الخلال
لاتخش من عار اذا زرتنی
فمایعاب البدر عندالکمال.
شیخ صدرالدین بن وکیل بیت المال گوید: چون این دو بیت...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) (افندی) الشریف. رئیس تحریرات مدیریه الدهقلیه و یکی از کتاب نظاره داخلیه مصر. او راست: آثار الانظار و مبتکرات الافکار، طبع مصر. و علم الیقین فی الرد علی المتنصر عمادالدین. و هی رساله موضوعها ابطال ما افتراه عمادالدین الهندی المتنصر فی رسالته المطبوعه باورشلیم ماسابها المله الاسلامیه....
احمد
[اَ مَ] (اِخ) شریف بن عبدالسلام تونسی. او راست: کتاب حفظ الصحه.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) (سلطان...) شریف فاسی صاحب مغرب. او را دیوانی است. وفات وی بسال 1012 ه . ق. بود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) شعرانی. عبدالوهاب. او راست: الاجوبه المرضیه عن ائمه الفقهاء و الصوفیه. وفات وی بسال 960 ه . ق. بود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) شمس الدین. رجوع به احمدبن اسماعیل کورانی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) شمس الدین. رجوع به احمدبن تمربغا... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) شمس الدین (قاضی...). رجوع به ابن خلکان و رجوع به احمدبن محمد معروف به ابن خلکان... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) شمس الدین. رجوع به احمدبن حمزه... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) شمس الدین. رجوع به احمدبن خلیل خوئی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) شمس الدین. رجوع به احمدبن سلیمان... و کمال پاشازاده... شود.