جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حسین: (تعداد کل: 333)
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد حرانی. رجوع به حسین حرانی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد حضرموتی. رجوع به حسین بار شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد خالدی. رجوع به حسین خالدی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد بن خالع. رجوع به حسین خالع شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد دیاربکری. رجوع به حسین دیاربکری شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد زاغونی. رجوع به حسین زاغونی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد سمنقانی و رجوع به حسین سمنگانی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد سهواجی. رجوع به حسین سهواجی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد شافعی ملقب به عمادالدین. متوفی 777 ه . ق. / 1375م. او راست: «احکام الخنثی». (معجم المؤلفین از کشف الظنون).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) محمد شریف. رجوع به حسین عمری شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد صنعانی. رجوع به حسین مغربی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد طبری. رجوع به حسین حناطی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد طبیبی. رجوع به حسین طبیبی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد غسانی. رجوع به حسین جیانی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد فیروزه. رجوع به حسین صدفی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد القبانی. رجوع به حسین قبانی و ابوعلی حسین شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد قرطبی. رجوع به حسین تجیبی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد قطان. رجوع به حسین قطان و ابوعبدالله حسین شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد کنتوری. رجوع به حسین کنتوری شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد کوتاهی. رجوع به حسین قره چلبی شود.