جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)
احمد
[اَ مَ] (اِخ) سلمان حربی ملقب به سکّر. محدث است. وفات او پس از سال 600 ه . ق. باشد. و بعضی پدر او را سلیمان گفته اند. (تاج العروس مادهء س ک ر).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) سلیمان الطوسی. ابو عبیدالله محمد بن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است. (الموشح چ مصر ص70، 147، 189، 242، 359، 360).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) سمرقندی ملقب به شهاب الدین. او راست: شرحی بر مختصر القدوری.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) سمنانی ملقب به علاءالدوله و رکن الدین. او راست: فصول فی الاصول. رجوع به علاءالدوله ... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) السموری. سیستانی الاصل است. رجوع به تاریخ سیستان ص20 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) سمین. رجوع به احمدبن یوسف حلبی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) سُویقی بن محمد. تلمیذ ابوداود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) سهروردی (شیخ...). یکی از خوشنویسان است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) سهیلی (شیخ...). ملقب به امیرنظام الدین. دولتشاه سمرقندی در تذکرهء خود ص509 ببعد آرد: امیر اعظم فاضل نظام الدین شیخ احمد سهیلی زید درجته، و این نامدار عالی تبار را در الوس جغتای خانواده ای بزرگ است و اجداد کرام او از زمان دولت حضرت صاحب قرانی...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) سیّاری شیعی. رجوع به احمدبن ابراهیم سیاری... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) السید. او راست: مفتاح الذهب فی تاریخ ملوک الاسلام و خلفاء العرب طبع مطبعه المعارف بسال 1910 ه . ق. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) سیف الدوله. رجوع به احمدبن سلیمان... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) سیف الدوله. رجوع به احمدبن عبدالملک... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) سیف الدین. رجوع به احمدبن الاسبر تسکینی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) سیف الدین. رجوع به احمدبن شیخ الاسلام قطب الدین... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) سیف الدین. رجوع به احمد ابهری... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) سیمجور. احمدبن اسماعیل سامانی احمد سیمجور دیوانی [ کذا ] را بایالت سیستان نامزد کرد. رجوع بحبط ج1 ص324 و 325 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) شاد شمس الدین غزنوی. یکی از اجلهء علماء بروزگار سلطان محمد بن محمود سلجوقی.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) شاعر استانبولی. او شاعریست بزمان سلطان سلیمان قانونی. از مردم استانبول و بمصر رفته و بوالی آنجا اسکندرپاشا پیوسته است و سپس بهمراهی پسر پاشا بقدس شریف عزیمت کرده و در 970 ه . ق. بدانجا درگذشته است. او بعلوم ریاضی و هیئت آشنا بود. چون پدر...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) شاکر خلیل. او راست: تبصره الطلاب فی علم الاعراب (نحو) طبع آستانه سال 1293 ه . ق. (معجم المطبوعات).