جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)
احمد
[اَ مَ] (اِخ) رسمی افندی. یکی از مشاهیر رجال عثمانی است. مولد او در قصبهء رسمو واقع در اقریطش در سال 1133 ه . ق. بود، وفات وی در 1203 ه . ق. او زبان رومی (یونانی عصر) میدانست و مأمور امضای معاهدهء قینارجه شد و هم او را برای...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) رسی. المتوکل. یازدهمین از ائمهء رسی در سعدای یمن از 532 ه . ق. و وفاتش در 556 ه . ق. بوده است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) رشدی. او راست: السر فی خطأ القضاء. رجوع به محمود ضیف شود. (معجم المطبوعات) .
احمد
[اَ مَ] (اِخ) رشید افندی. رجوع به صَدَفی زاده شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) رشیدالدین. رجوع به احمدبن ابی المجد ابراهیم خالدی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) رشید عبدالله (دکتر) حکیم باشی مستشفی أصوان الامیریه. او راست: التمریض والاسعافات الاولیه. طبع مطبعه الاَداب و المؤید سال 1911 م./ 1329 ه . ق. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) رضا (الشیخ...). او راست: هدایه المتعلمین الی ما یجب فی الدین. طبع مطبعه العرفان صیدا 1330 ه . ق. رجوع به رضا و طاهر وزین شود. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) رضوان. شاعری متوسط بروزگار سلطان سلیمان عثمانی. او راست:
یار عشقکله جهنم اودی یاندر مزبنی
تشنه یم کیم یدّی دریا صوئی قاندر مزبنی.
یار عشقکله جهنم اودی یاندر مزبنی
تشنه یم کیم یدّی دریا صوئی قاندر مزبنی.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) رفاعی (الشیخ...). رجوع به رفاعی الازهری شود. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) رفاعی. رجوع به ابن رفاعی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) رفعت. او راست: ارتیاح الفکره من جهه الکولیرا (الهواء الاصفر). (معجم المطبوعات) .
احمد
[اَ مَ] (اِخ) رفعت پاشا. او پسر ابراهیم پاشای مصری است و مولد او در مصر بسال 1241 ه . ق. بوده است و در محاربات شام به معیت پدر خویش حضور داشت و برای اکمال تحصیلات بپاریس رفت و مکتب ارکان حرب را بدید. پس از وفات پدر خود...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) رفیق قدیم. رجوع به احمدبن قاسم... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) الرقاشی. برادر فضل. شاعری قلیل الشعر است. (ابن الندیم).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) رمضانی. او راست: رساله فی قوله تعالی: یوم یأتی بعض آیات ربک.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) رملی زرّین. محدث است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) رملی شافعی ملقب بشهاب الدین. رجوع بروضات الجنات ص289 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) رودباری بغدادی. رجوع به ابوعلی رودباری و روضات الجنات ص59 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) رومی. از ادبای قرن یازدهم هجری و بروکلمان آلمانی در کتاب آداب العربیه ذکر او آورده است. او راست: مجالس الابرار و مسالک الاخیار و محائق البدع و مقامع الاشرار. مشتمل بر صدمجلس در شرح صد حدیث از کتاب المصابیح که در لکنو بسال 1321 ه ....
احمد
[اَ مَ] (اِخ) رومی آقحصاری. معروف بابن المدرس متوفی بسال 1041 ه . ق. او راست: شرح الدرالیتیم فی التجوید پیرکلی. رساله التقلید. رساله فی ذکرالجهر و تجویزه و الرّد علی البزازیه. تعلیقه علی بعض مواضع تفسیرابی السعود. حاشیه بر شرح رسالهء عضدی در وضع.