جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)
احمد
[اَ مَ] (اِخ) (افندی) الحفنی. او راست: ارشاد العائلات الی تربیه البنات طبع مصر به سال 1315 ه . ق./ 1897 م. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) الحفنی القنائی احمدبن محمد کرام القنائی الازهری. او راست: الجواهرالحسان فی تاریخ الحبشان و نام تمام آن الجواهر الحسان بماجاء عن الله و الرسول و علماء التاریخ فی الحبشان است. طبع بولاق به سال 1323. (معجم المطبوعات) .
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حقیری. رجوع به حقیری احمد... شهاب الدین... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حلبی مشهور بسمین. رجوع به احمدبن یوسف بن عبدالدائم... و رجوع به روضات الجنات ص85 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حلبی عطّار مکنی به ابوبکر. او راست: عطرالعروس و انس النفوس. وفات بسال 858 ه . ق.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) الحلوانی. رجوع به حلوانی خلوجی و رجوع بمعجم المطبوعات شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حلّی و او جمال الدین ابوالعباس احمدبن شمس الدین محمد بن فهد اسدی حلی ساکن حلهء سیفیه و حائر شریف است حیّاً و میتاً و او در فضل و اتقان و ذوق و عرفان و زهد و اخلاق و خوف و اشفاق و غیره مشهور و بی...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حمّادی سرخسی. مؤلف کشف المحجوب آرد (چ ژکوفسکی ص216) که: وی مبارز وقت و مدّتی رفیق من بود و از کار وی عجائب بسیار دیدم. وی از جوانمردان متصوف بود. و جامی در نفحات الانس از او بعنوان احمدبن حماد سرخسی، عبارت فوق را از کشف المحجوب...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) (افندی) حمدی یکی از معلمین مدارس حربیه بمصر. او راست: النبذه السنیه فی تعبئه الجیش المصریه، تألیف ادمون هرفلیر (معرب) طبع بولاق بسال 1288 ه . ق. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حمدی. رجوع به حمدی (بک) احمد شود. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) الحملاوی مدرس علوم عربیه بدارالعلوم مصر. او راست: شذالعرف فی فن الصرف. طبع بولاق بسال 1312 و 1329 ه . ق. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حموی ملقب بشیخ شهاب الدین. او راست: عجایب المخلوقات.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حمیدالدین. رجوع به احمدبن الحسین المستوفی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حمیدی ملقب بقره جه. او راست: حاشیه برالفوائد الضیائیه جامی. وفات او بسال 1024 ه . ق. بود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حنبل. عطار در تذکره الاولیاء آرد: آن امام دین سنت آن مقتدای مذهب و ملت آن جهان درایت و عمل آن مکان کفایت بی بدل آن صاحب تبع زمانه آن صاحب ورع یگانه آن سنی ء آخر و اول امام بحق احمد حنبل رضی الله عنه. شیخ...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حنبلی حموی. او راست: کتاب ذم الدنیا.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حواری. رجوع به احمدبن ابی الحواری شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) خاخی قُطربُلّی. محدث است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) خارزنجی بشتی. رجوع به احمدبن محمد بشتی خارزنجی و رجوع بروضات ص61 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) خازمی بن محمد. عالمی است. (منتهی الارب).