جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حسین: (تعداد کل: 333)
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد بن احمد غسانی جیانی حافظ فقیه، ابوعلی. او راست: «ما ائتلف خطه و اختلف لفظه». (کشف الظنون ج2 ص367 چ1).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد بن اسحاق مکنی به ابوعلی طیان. محدث اصفهانی است. (ذکر اخبار اصبهان ج1 ص284).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد بن سلمان شافعی ملقب به صائن الدین از پیروان طریقت شهاب سهروردی شده و خرقه پوشیده چهل بار به حجاز رفت. او راست: «تاریخ مشایخ فارس». وی در 664 ه . ق. / 1266م. درگذشت. (شد الازار ص176).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد بن شریک مکنی به ابوعلی متطبب. متوفی 385 ه . ق. محدث است. (ذکر اخبار اصبهان ج1 ص285).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد بن عبدالوهاب. رجوع به حسین بارع شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد بن عبیدالله بغدادی. رجوع به ابن شبل شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد بن عفیر انصاری. محدث اصفهانی ساکن بغداد. (ذکر اخبار اصبهان ج1 ص281).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد بن علی زعفرانی اصفهانی بندار شهر و محدث بود و در 369 ه . ق. درگذشت. (ذکر اخبار اصبهان ج1 ص283).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد بن علی بن حسین. پدرش صاحب مدارک است و خودش حاشیه بر الفیهء شهید دارد. (ذریعه ج6 ص22).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد بن فضل. مکنی به ابوالقاسم است.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد بن قاسم بن علی بن محمد بن احمدبن ابراهیم طباطبا. نسابهء معروف به امام زاهد. او راست: تهذیب الانساب و «جریدهء نیشابور». (ذریعه ج4 ص508 و ج5 ص98).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد بن متویه اصفهانی. محدث است. (ذکر اخبار اصفهان ج1 ص282).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد بن مفضل اصفهانی. رجوع به راغب اصفهانی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد اصفهانی. رجوع به حسین خوانساری و حسین زعفرانی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد بارع. رجوع به حسین بارع شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد بحرینی. رجوع به حسین بحرینی و حسین عیثان و حسین عصفوری شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمدتقی. رجوع به حسین نوری شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد ثعالبی. رجوع به حسین مرعشی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد ثقفی. رجوع به حسین ثقفی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن محمد حاسب. رجوع به حسین حاسب شود.