جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوالعباس. رجوع به احمد رسّام حموی... و احمدبن ابی بکر حموی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوالعباس. رجوع به احمد زاهد... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوالعباس. رجوع به احمد سامری شامی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوالعباس. رجوع به احمد المنصوربن محمد... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوالعباس. رجوع به معتضد شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوالعباس. رجوع به معتمد شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوالعباس بن ابی احمد طلحه بن الموفق بن المتوکل. رجوع به معتضد... و رجوع بمجمل التواریخ و القصص ص370 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوالعباس بن عطاء. رجوع به ابوالعباس بن عطاء احمد.. شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوالعباس بن محمد بن زکریا. در نامهء دانشوران ج 2 صص 421 - 422 آمده: اصلش از مردم نسای خراسان بوده ساکن مصر. نقل احوال وی را از کتاب شیخ الاسلام خواجه عبدالله انصاری کرده اند و او مینویسد: شیخ عباس فقیر هروی او را بمصر دیده...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوالعباس اندلسی. رجوع به احمدبن علی بن ابی بکر عبدری... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوالعباس خیاط. رجوع به احمد خیاط شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوالعباس سروجی. رجوع به احمدبن ابراهیم سروجی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوالعباس سهروردی. از مشایخ مائهء چهارم هجریه است. او زیاده بزهد و تقوی در میان این طبقه موصوف و معروف بوده و نامش احمد است و با جماعتی از بزرگان این طایفه صحبت داشته و با جماعتی از شیوخ در مکه مجاور بود مانند سیروانی و سرکی...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوالعباس شافعی. رجوع به احمدبن محمد بن احمد فقیه... و رجوع به ابن قطان ابوالحسین احمد... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوالعباس المستنصر. رجوع به ابوالعباس احمد المستنصر شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوالعباس المنصوربن محمد الشیخ. رجوع به ابوالعباس احمد المنصور... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوعبدالرحمان. رجوع به احمدبن شعیب و رجوع بنسائی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوعبدالله. رجوع به احمدبن ابی دواد... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوعبدالله. رجوع به احمدبن سلیمان زبیری.... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابوعبدالله. رجوع به احمدبن محمد بن یعقوب... و رجوع به ابوعبدالله بریدی شود.