جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه بشیر: (تعداد کل: 79)

بشیر

[بَ] (ع ص) بشارت دهنده و مژده آورنده و کسی که خبر خوش آورد برخلاف نذیر که خبر بد می آورد. (ناظم الاطباء). مژده دهنده. (مؤید الفضلاء). مژده آور. (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مژده ور. (منتهی الارب). مژده دهنده. (ترجمان عادل بن علی ص26) (مهذب الاسماء). مژده رسان. مژده...

بشیر

[بِ] (ص مرکب)(1) شیرخوار. کودک بشیر، نظیر: بخرد.
- توگی بشیر؛ توگی شیردار. نوعی غذاست از ارزن که چون شیر برنج بپزند و در جنوب خراسان متداول است.
(1) - مرکب از «ب» حرف اضافه + شیر که صفت مرکب شده مانند بخرد.

بشیر

[بَ] (اِخ) لقب حضرت رسول. یکی از اسمای متبرکهء حضرت رسالت پناه (ص). (آنندراج). نام حضرت رسالت (ص). (مؤید الفضلاء). لقب حضرت محمد رسول الله است چه مردم را به بهشت و وصال حق بشارت میداده. (فرهنگ نظام) : ... اِن انا الاّنذیر و بشیر لقوم یؤمنون. (قرآن 7/188). و...

بشیر

[بَ] (اِخ) پدر ایوب. پسرش از او در معجم ابن قانع و مسند بزاز روایت دارد. (از الاصابه ج1 ص188). رجوع به بشیرین سعدبن نعمان شود.

بشیر

[بَ] (اِخ) نام بیست و شش صحابی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نام جماعتی از محدثان. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).

بشیر

[بَ] (اِخ) از مشاهیر کیمیاگران اسلامی است. (473 ه . ق). رجوع به لغات تاریخیه و جغرافیه ترکی ج2 شود.

بشیر

[بَ] (اِخ) لقب قدیس لوقای انجیلی. (از اقرب الموارد).

بشیر

[بَ] (اِخ) وی با دو برادرش مبشر و بشر در جنگ احد حضور داشت ولی منافق بود و صحابه را هجو میکرد و سپس مرتد شد. (از قاموس الاعلام ترکی ج2). و رجوع به بشربن حارث و الاصابه ج1 ص155 شود.

بشیر

[بَ] (اِخ) 43 ه . ق. بشر. رجوع به بشربن عقربهء جهنی، ابوالیمان و بشربن عرفطه بن الخشخاش الجهنی شود.

بشیر

[بَ] (اِخ) بشر. پدر رافع است. رجوع به بشر و الاصابه ج1 ص166 شود.

بشیر

[بَ] (اِخ) غلام مالک بن ذعر خزاعی قافله سالار کاروانی که از مدین بمصر میرفت، راه گم کرده بود، بسر چاهی که برادران یوسف وی را در آن افکنده بودند منزل کرد و این غلام بود که جهت کشیدن آب دلو در چاه افکند و بجای آب یوسف را برکشید....

بشیر

[بَ] (اِخ) جامه دار و ملازم خاندان شاه شجاع و فرستادهء شخص او بنزد برادرش شاه محمود باخلعت. و نقل است چون شاه محمود وی را بدید این بیت بخواند :
نشان یوسف گمگشته میدهد یعقوب
مگر ز مصر بکنعان بشیر می آید.
رجوع به عصر حافظ ص207 شود.

بشیر

[بَ] (اِخ) ابن ابی بکربن حامدبن سلیمان بن یوسف زینی تبریزی شافعی. متوفی بمکه بسال 646 ه . ق. ملقب به نجم الدین. او راست تفسیر. (یادداشت مؤلف).

بشیر

[بَ] (اِخ) ابن ابی زید انصاری. یکی از صحابه و انصار است که در زمان پیامبر (ص) قرآن کریم را جمع میکرد. ابن کلبی گوید پدرش در جنگ احد شربت شهادت نوشید و خود و برادرش، وداعه بن ابی زید با حضرت علی (ع) در صفین حضور داشت. رجوع به...

بشیر

[بَ] (اِخ) ابن ابی مسعود انصاری بدری. ابن منده او را جزو صحابه آورده و پیامبر (ص) را درک کرد. مؤلف قاموس الاعلام ترکی کنیهء وی را ابورافع آورده است. رجوع به الاصابه ج1 ص174 و الاستیعاب و قاموس الاعلام ترکی ج2 شود.

بشیر

[بَ] (اِخ) ابن ارطاه. از حکام و سرداران معاویه بود. مؤلف حبیب السیر آرد: معاویه وی را 41 ه . ق. حاکم بصره کرد و پس از روزی چند او را معزول نمود و در سال 43 ه . ق. او را به غزو روم فرستاد. رجوع به حبیب السیر...

بشیر

[بَ] (اِخ) بشر. ابن اَکّال معافری(1)انصاری. بغوی و باوردی و جز آنان وی را در زمرهء صحابه آورده اند. رجوع به الاصابه ج1 ص162 و بشیربن سعدبن نعمان شود.
(1) - ن ل: مغافری. الاصابه ص166.

بشیر

[بَ] (اِخ) ابن انس بن امیه... عمروبن مالک بن اوس. وی در جنگ احد حضور یافت. (از الاصابه ج1 ص162 و 163). و رجوع به الاستیعاب و قاموس الاعلام ترکی ج2 شود.

بشیر

[بَ] (اِخ) ابن ایوب پیغمبر که بمقام پیغمبری رسید و هفتاد و پنجسال عمر یافت. (حبیب السیر چ 1333 ه . ش. خیام ج1 ص79).

بشیر

[بَ] (اِخ) ابن براء. رجوع به بشربن براء و تاریخ گزیده شود.

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.