جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه علاءالدین: (تعداد کل: 18)
علاءالدین
[عَ ئُدْ دی] (اِخ) حکمران قندوز، در زمان حملهء چنگیز به ایران. وی با قریب هفت هزار نفر از ترکان قراختائی به لشکریان چنگیزی پیوسته و به جنگ با خوارزم شاه حاضر شد. (از تاریخ مفصل ایران، مغول ص37).
علاءالدین
[عَ ئُدْ دی] (اِخ) ابن بواب، ابوالحسن علی بن هلال. خوشنویس عرب. رجوع به ابن بواب شود.
علاءالدین
[عَ ئُدْ دی] (اِخ) ابن شاطر، علی بن ابراهیم. عالم ریاضی دمشق. رجوع به ابن شاطر و نیز به علی (ابن ابراهیم...) شود.
علاءالدین
[عَ ئُدْ دی] (اِخ) ابن غانم. نویسندهء توانا و شاعر شهیر است که سنهء 737 ه .ق. در تبوک درگذشت. سال تولد او 680 است. خانهء وی مجمع علما و فضلا بوده است و برادرش شهاب الدین احمد و پسرش جمال الدین عبدالله نیز از شعرا و ادبا بوده اند....
علاءالدین
[عَ ئُدْ دی] (اِخ) ابن مظفر، علی بن مظفربن ابراهیم یا هدیه بن عمر بن یزید کندی اسکندرانی وداعی دمشقی. در 716 ه .ق. درگذشت. وی عالم و ادیب و شاعر است. از آثار اوست: التذکره العلائیه در پنجاه مجلد در فنون مختلف که آن را تذکرهء کندیه و تذکرهء...
علاءالدین
[عَ ئُدْ دی] (اِخ) ابن ملیک حموی، نام او علی بن محمد بن عبدالله. از شعرای عرب است که در حماه متولد شد و ادب را نزد فخر عثمان آموخت. دیوان النفحات الادبیه من الریاضه الحمویه از آثار اوست. تولد او بسال 840 ه .ق. و وفاتش بسال 917 است...
علاءالدین
[عَ ئُدْ دی] (اِخ) ابن ناصرالدین، نام او علی بن محمد طرابلسی است. و در جامع اموی دمشق امام بود. وفات وی در 1032 ه .ق. اتفاق افتاد. او راست: سکب الانهر علی فرائض ملتقی الابحر، که آن را در 990 بپایان رسانده است. (کشف الظنون).
علاءالدین
[عَ ئُدْ دی] (اِخ) ابن نفیس، ابوالحسن علی بن ابی حزم. از اکابر اطبای اواخر قرن هفتم هجری است. رجوع به ابن نفیس شود.
علاءالدین
[عَ ئُدْ دی] (اِخ) اتابک یزد. هشتمین اتابک یزد است که از 662 تا 690 ه .ق. حکومت کرد. (تاریخ مفصل ایران، مغول ص403).
علاءالدین
[عَ ئُدْ دی] (اِخ) اتابک یزد (شاه...). هفتمین از اتابکان یزد که تا 662 ه .ق. عهده دار اتابکی یزد بوده است. وی بعد از پدرش قطب الدین محمودشاه به اتابکی رسیده بود. (تاریخ مفصل ایران، مغول ص402).
علاءالدین
[عَ ئُدْ دی] (اِخ) احمد یلی (584 - 604 ه . ق.). وی از ممدوحین نظامی گنجوی شاعر معروف است. و نوادهء او زوجهء اتابک قزل ارسلان بن اوزبک آخرینِ اتابکان آذربایجان است. (تاریخ مفصل ایران، مغول ص126).
علاءالدین
[عَ ئُدْ دی] (اِخ) حسین شاه. بیست وچهارمین تن از سلاطین بنگاله که از 899 تا 925 ه .ق. سلطنت کرد. (طبقات سلاطین اسلام ص227).
علاءالدین
[عَ ئُدْ دی] (اِخ) (خواجه...) از بزرگ زادگان خراسان بود و در وزارت سلطان ابوسعید بهادرخان مدت هشت ماه خواجه غیاث الدین محمد شرکت نمود و پس از آن مستوفی دیوان شد. و وقتی که امیر عبدالرزاق که اول ملوک سربدار است در قریهء باشتین خروج کرد، خواجه علاءالدین محمد...
علاءالدین
[عَ ئُدْ دی] (اِخ) علی بن ابی الحزم. رجوع به ابن نفیس شود.
علاءالدین
[عَ ئُدْ دی] (اِخ) علی شاه. سومین تن از سلاطین بنگالهء غربی که از 740 تا 746 ه . ق. سلطنت کرد. (طبقات سلاطین اسلام ص276).
علاءالدین
[عَ ئُدْ دی] (اِخ) علی میکال (خواجه...). وی به حسن خط مشهور و معروف بود. سالها در دیوان سلطان حسین میرزای تیموری اشتغال داشت و بعد به مقام وزارت رسید و بواسطهء سلامت نفس و راستی و کوتاه دستی هرگز دچار مؤاخذه و مصادره نگشت و به اجل طبیعی درگذشت....
علاءالدین
[عَ ئُدْ دی] (اِخ) محمد بن تکش. رجوع به علاءالدین خوارزمشاهی شود.