جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حصین: (تعداد کل: 44)
حصین
[حُ صَ] (اِخ) سالمی. ابن محمد. در عداد صحابه یاد شده است. (الاصابه ج2 ص80).
حصین
[حُ صَ] (اِخ) عنبری. ابن عبدالله مولای فیروزی، حصین خارجی است که مدتها با حجاج بجنگید. (تاریخ سیستان ص19) (البیان و التبیین ج2 ص32).
حصین
[حُ صَ] (اِخ) کلابی. ابن عمروبن معاویه بن عمر بن کلاب. (عیون الاخبار ج1 ص181 و 182).
حصین
[حُ صَ] (اِخ) همدانی. از قوم خود فرار کرده به بنی سلیم پیوست. پس از آنکه ایشان خواستند او را به قوم خود برگردانند از آنجا نیز فرار کرد. (الاصابه ج2 ص62).