جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حسین: (تعداد کل: 333)
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن حسن بن محمد غضائری. رجوع به غضائری شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن حسن بن مهران خیاط مکتب. درگذشتهء 254 ه . ق. محدث است. (ذکر اخبار اصفهان ج1 ص278).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن حسن فارسی. او راست: کتاب الحدیث و برقی از وی روایت دارد. (ذریعه ج6 ص323) و رجوع به ابوعبدالله و حسین حلیمی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن حسن غوری. رجوع به حسین امیر حسینی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن حسین ملقب به اختیار امیرالمؤمنین عم شمس المعالی و برادر مسعودبن حسین بوده است.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن حسین ملقب به نظام الدین شاه ممدوح بهاءالدین کریمی سمرقندی است. (لباب الالباب ج2 ص369).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن حسین. زنده پیرامن 1818-1838 م. آخرین دایه (حاکم) الجزایر بود. در ازمیر متولد شده است. با انگلیسیها و فرانسویان جنگید و مغلوب گردید، و الجزایر بدست فرانسویان افتاد. (المنجد).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن حسین قهستانی. رجوع به حسین قهستانی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن حفص بن فضل نوادهء عطاء خُشک است که محله یی در اصفهان بنام وی بوده است. وی در 212 ه . ق. درگذشت. حدیثی در ذکر اخبار اصبهان ج1 ص274 و مصاحف سجستانی ص517 از وی آورده اند. ابن ندیم گوید: وی راوی «جامع کبیر» سفیان...
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن حمدان. رجوع به حسین حمدانی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن حمزه. رجوع به حسین بن ابراهیم بن حمزه و نیز به حسین بالسی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن حمید. رجوع به حسین خزاز شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن حیدربن قمر کرکی عاملی. رجوع به حسین کرکی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن حیدر علی شوشتری، شاگرد ملا صالح مازندرانی است و از وی در 1076 ه . ق. اجازت دارد. او راست: اعمال السنه. (ذریعه ج2 ص244).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن خالویه همدانی مکنی به ابوعبدالله بغدادی نحوی. متوفی در حلب در 370 ه . ق. صاحب جمل و انتصار و جز آنها. رجوع به هدیه العارفین ج1 ص306 و اعلام زرکلی ج1 ص245 و معجم الادباء و نامهء دانشوران ج1 ص49 و ابن خالویه در همین...
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن خرمیل ملقب به عزالدین. از ارکان دولت غوری. رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی ج2 ص62 و 65 و عیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج2 ص63 و کلمهء غوریان در این لغتنامه شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن خسرو. رجوع به حسین بلخی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن خصیب، یا حسن بن خصیب. از اعلام علم نجوم و در علم تعدیل کواکب قوی بود. او راست: زیجی مشهور و کتابی در موالید. (از طبقات الامم قاضی صاعد اندلسی).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن خضر نسفی. رجوع به حسین نسفی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن خطیر نعمانی مکنی به ابوعلی. متوفی 598 ه . ق. او راست: «اختلاف الصحابه و التابعین و الفقها». (کشف الظنون).