جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حسین: (تعداد کل: 333)
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن اهدل. رجوع به حسین یمنی و حسین اهدل شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن اهوازی. رجوع به حسین اهوازی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن ایاز. رجوع به حسین بن بدربن ایاز شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن ایوب. او راست: کتاب حدیث که حسن بن محمد بن سماعه متوفی 263 ه . ق. از وی نقل کند. (ذریعه ج6 ص323 از فهرست طوسی) (عیون الاخبار ج3 ص125).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن بابویه قمی مکنی به ابوعبدالله بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی. حسین بن الغضایری از وی روایت کند. او راست: «التوحید و نفی التشبیه» و «الرد علی الواقفه» و جز آن. (ذریعه ج10 ص234). وی در 378 ه . ق. / 978م. زنده...
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن باقربن محمدتقی (صاحب حاشیهء معالم) معروف به آقا نجفی اصفهانی (1266-1307 ه . ق.). او راست: اصاله البرائه. (ذریعه ج2 ص114و ج4 ص271).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن بدربن ایازبن عبدالله بغدادی نحوی ملقب به جمال الدین و مکنی به ابومحمد درگذشتهء 681 ه . ق. او راست: مسائل الخلاف فی النحو و جز آن. (هدیه العارفین ج1 ص313) (روضات ص308).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن بشر آمدی. او راست: الموازنه بین الطائیین ابوتمام و البحتری. وی در 271 ه . ق. درگذشت. (کشف الظنون).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن بلال بن ازهر مکنی به ابواحمد از امیران سیستان بوده است. رجوع به تاریخ سیستان ص312، 313 و احوال رودکی ص482 و 484 شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن بویه. برادر معزالدوله بن بویهء دیلمی. ملقب برکن الدوله حاکم اصفهان و اهواز بود. رجوع به آل بویه و رکن الدوله شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن تمیم مکتب محدث اصفهانی است. (ذکر اخبار اصبهان ج1 ص281).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن جاندار. رجوع به حسین جاندار شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن جبیر مکنی به ابوعبدالله. او راست: «الاعتبار» و «نخب المناقب» وی از ابن شهرآشوب متوفی در 588 ه . ق. بواسطه نجیب الدین علی بن فرج سواری روایت کند. (ذریعه ج2 ص221 و ج3 ص400 و ج11 ص6).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن جعفربن احمد زبرقان معدل. محدث اصفهانی است. (ذکر اخبار اصبهان ج1 ص281).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن جعفر مراغی. رجوع به حسین مراغی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن جمال. رجوع به حسین قهستانی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن حجاج. رجوع به ابن حجاج و حسین بن احمدبن محمد شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن حسام. رجوع به حسین غیاثی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن حسن. رجوع به حسن واسانی و حسین عیناتی و حسین حلیمی و حسین موسوی و حسین دمیاطی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن حسن بن علی عطاری. محدث است. از طبرستان به اصفهان آمده است. (ذکر اخبار اصبهان ج1 ص280).