جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حسین: (تعداد کل: 333)
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن علی بیهقی. رجوع به حسین کاشفی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن علی جعفی. مکنی به ابوعبدالله تابعی و از روات حدیث است. (عیون الاخبار ج2 ص278) (صفه الصفوه ج3 ص104).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن علی حصنی. رجوع به حسین بن علی بن عبدالرحمان شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن علی حصنی ملقب به تقی الدین. او راست: التعریف فی نظم التصریف که به سال 946 ه . ق. نگاشته است. (کشف الظنون).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن علی خلال. محدث اصفهانی است. (ذکر اخبار اصفهان ج1 ص279).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن علی رجبی. رجوع به ابوعلی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن علی صیمری. رجوع به حسین صیمری شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن علی فارسی. او راست: «اخبارالملاحده».
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن علی منجم. رجوع به حسین قبانی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن علی نمری. رجوع به حسین نمری شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن علی یمنی. رجوع به حسین یمنی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن عمران. رجوع به ابوعلی ... شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن عمر بن محمد بن یوسف قاضی حمادی. در 368 ه . ق. به اصفهان آمده، حدیث گفت و مدتی قاضی یزد شد و در آنجا درگذشت. (ذکر اخبار اصبهان ج1 ص284).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن عمر. رجوع به حسین حلبی و حسین بیهم شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن عیاش بن عمر. رجوع به ابوعلی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن غنام نجدی. درگذشتهء 1225 ه . ق. او راست: العقدالثمین در اصول الدین و جز آن. (هدیه العارفین ج1 ص328).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن غیاث الدین محمد. او راست: «احیاءالملوک» در تاریخ سیستان که در 1027 ه . ق. نگاشته است. (ذریعه ج11 ص38).
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن غیاث الدین. رجوع به حسین تربتی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن فتحویه. رجوع به حسین ثقفی شود.
حسین
[حُ سَ] (اِخ) ابن فراء. رجوع به حسین بن محمد شود.