جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه حبیب: (تعداد کل: 199)

حبیب

[حَ] (اِخ) ابن مهران. مکنی به ابی مالک. محدث است.

حبیب

[حَ] (اِخ) ابن مهلب بن ابی صفره ملقب به حرون و در اساس اللغه ابومحمدبن المهلب آمده است. (تاج العروس ج9 ص 173). یکی از شجعان عهد مروانی است و به اتفاق برادرش یزیدبن مهلب در جنگهای بسیار شرکت کرد و هنگام خروج برادرش بر یزیدبن عبدالملک در عراق به...

حبیب

[حَ] (اِخ) ابن مهله. رجوع به حبیب بن مله شود.

حبیب

[حَ] (اِخ) ابن میمون. از صعصه بن صوحان روایت دارد. رجوع به عیون الاخبار ج3 ص21 شود.

حبیب

[حَ] (اِخ) ابن نجیح. از عبدالرحمان بن غنم روایت کند و ابوعطوف از وی روایت دارد. مجهول الحال و ضعیف است. ابن حبان وی را در زمرهء ثقات شمرده است. رجوع به لسان المیزان ج2 ص173 شود.

حبیب

[حَ] (اِخ) ابن نِزاربن حیان (یا حبان) هاشمی بالولایه. شیخ طوسی در کتاب رجال او را در عداد اصحاب صادق(ع) شمرده، گوید: صیرفی بود و ازو خبر وارد شده. رجوع به تنقیح المقال ج1 ص253 و لسان المیزان ج2 ص173 شود.

حبیب

[حَ] (اِخ) ابن نصربن زیدبن احمد واسطی. از احمدبن منصور زاج روایت دارد. (ذکر اخبار اصبهان ج1 ص295).

حبیب

[حُ بَ] (اِخ) ابن نعمان اسدی. از انس بن مالک و خریم، یا ایمن بن خریم روایت دارد عبدالغنی بن سعید گوید: مناکیری داشته است. ذهبی در میزان الاعتدال در ترجمهء زیادبن ابی رقاد هر دو را ذکر کرده و سپس در المشتبه میان این دو تفکیک کرده گوید: حبیب...

حبیب

[حُ بَ] (اِخ) ابن نعمان اعرابی. صاحب قاموس گوید: کزبیر فرزند نعمان. تابعی بود و او غیر از ابن النعمان اسدی است. نجاشی نیز او را معرفی کرده گوید: وی از بنی اسد و اهل بادیه بود او را کتابی هست. و سپس نجاشی سند خود را تا آن کتاب...

حبیب

[حَ] (اِخ) ابن نعمان همدانی کوفی. شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب صادق(ع) شمرده. ظاهر سخن امامی بودن اوست. لیکن حال او مجهول است. رجوع به تنقیح المقال ج1 ص254 و لسان المیزان ج2 ص 173 شود.

حبیب

[حَ] (اِخ) ابن ولیدبن حبیب بن عبدالملک بن عمر بن الولیدبن عبدالملک بن مروان. وی از مردم قرطبه است و به دحون معروف باشد. از اندلس به مشرق رخت بربست. فقیه، عالم، ادیب و شاعری نیکو بود. در روزگار عبدالرحمان بن حکم به مشرق رفت و حج کرد و اهل...

حبیب

[حَ] (اِخ) ابن وهب القاری. مکنی به ابی جمعه. یکی از صحابهء رسول(ص) است.

حبیب

[حَ] (اِخ) ابن هارون. از عم خود از پیغمبر (ص) روایت کند. ابن حبان وی را در زمرهء ثقات شمرده. عسقلانی گوید: او را نشناختم. رجوع به لسان المیزان ج2 ص173 شود.

حبیب

[حَ] (اِخ) ابن هند أسلمی. از سعیدبن مسیب روایت کرده که: انما الخلفاء ثلاثه: ابوبکر و عمر و عمر بن عبدالعزیز. قلت له: ابوبکر و عمر قد عرفنا هما، فمن عمر؟ قال ان عشت ادرکته و ان مت کان بعدک. (تاریخ الخلفاء ص155). و رجوع به سیرهء عمر بن عبدالعزیز...

حبیب

[حَ] (اِخ) ابن هوذه بن حبیب بن زبیر هلالی. از اخوال یونس بن حبیب است. وی از مندل بن علی روایت دارد. رجوع به ذکر اخبار اصبهان ج1 ص295 شود.

حبیب

[حَ] (اِخ) ابن یزید انصاری. از بنی عمروبن مبذول است. وثیمه در کتاب رده او را در زمرهء شهداء روز یمامه شمرده است. رجوع به الاصابه ج1 ص 324 شود.

حبیب

[حَ] (اِخ) ابن یزید. از زیدبن ارقم روایت کند. ابن حبان او را از ثقات شمرده گوید: عمار احمر از وی روایت دارد. ابوحاتم رازی او را مجهول الحال دانسته. رجوع به لسان المیزان ج2 ص174 شود.

حبیب

[حَ] (اِخ) ابن یسار. شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب صادق(ع) شمرده گوید: مولای بنی کنده و تابعی و کوفی و اسکاف بود. ظاهر سخن امامی بودن اوست، لیکن مجهول الحال است. برخی احتمال داده اند که یسار مصحف بشار باشد که یاد شد. لیکن این درست...

حبیب

[حَ] (اِخ) ابن یساف. در تنقیح المقال ج1 ص254 بدین صورت و اساف با همزه هم آمده است. رجوع به حبیب بن اساف شود.

حبیب

[حَ](اِخ) ابوجمعه سباع الانصاری. رجوع به حبیب بن سباع شود.

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.