جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حبیب: (تعداد کل: 199)
حبیب
[حَ] (اِخ) ابوضمره کنیت اوست. رجوع به حبیب کلاعی شود.
حبیب
[حَ] (اِخ) ابوعبدالرحمان. رجوع به حبیب بن سند شود.
حبیب
[حَ] (اِخ) ابوعبدالرحمان. رجوع به حبیب بن مسلمه شود.
حبیب
[حَ] (اِخ) ابوعبدالله سلمی. رجوع به حبیب بن ربیعه سلمی شود.
حبیب
[حَ] (اِخ) ابوعمر. محدث است.
حبیب
[حَ] (اِخ) ابوعمیره اسکاف. شیخ طوسی در رجال خود یک بار او را از اصحاب باقر(ع) شمرده، گوید: کوفی و تابعی است. و یک بار از اصحاب صادق(ع) شمرده، گوید: کوفی است. پس ظاهراً امامی و مجهول الحال است. رجوع به تنقیح المقال ج1 ص251 و لسان المیزان ج2 ص174...
حبیب
[حَ] (اِخ) ابومحمد. از زهاد قرن اول هجرت است و جاحظ او را در عداد زهاد و نساک اهل بیان برشمرده گوید: وقتی حجاج بن یوسف ثقفی مالی تقسیم کرد و مبلغی از آن به مالک بن دینار داد و مالک خواست مقداری از آن را به حبیب ببخشد. حبیب...
حبیب
[حَ] (اِخ) احول خثعمی. شیخ طوسی در رجال خود او را در عداد اصحاب صادق(ع) شمرده گوید: کوفی بود. و در کتاب الفهرست خود گوید: حبیب خثعمی کتاب اصلی دارد و ما آن را از ابن بطه از احمدبن محمد بن عیسی از ابن عمیر از او روایت کنیم. و...
حبیب
[حَ] (اِخ) الحذاء. مکنی به ابی عمیره. محدث است.
حبیب
[حَ] (اِخ) العطار. او راست: کتاب العطر و اجناسه. (ابن الندیم).
حبیب
[حَ] (اِخ) بیاضی. رجوع به حبیب بن زیدبن تمیم شود.
حبیب
[حَ] (اِخ) تمیمی حنکلی. صحابیست. رجوع به حبیب بن حبیب بن مروان شود.
حبیب
[حَ] (اِخ) علی بن محمد. صاحب قاموس الاعلام ترکی صاحب الزنج را در ذیل این عنوان بطور اختصار یاد نموده است و مدرک او دانسته نیست. رجوع به صاحب الزنج شود.
حبیب
[حَ] (اِخ) فارسی. مکنی به ابی محمد. رجوع به حبیب عجمی شود.
حبیب
[حَ] (اِخ) مظفرشاه. رجوع به مظفرشاه ثالث حبیب... شود.
حبیب
[حَ] (اِخ) مولای انصار. رجوع به حبیب بن سعد شود.
حبیب
[حَ بِ] (اِخ) نجار. در قصص الانبیاء آمده است. قصهء کشتن یحیی: قال اللهتعالی: و اضرب لهم مثلا اصحاب القریه. (قرآن 36 / 13). گویند آن شهر را نام انطاکیه بود از زمین موصل و آنان سه پیغمبر بودند: یکی را نام صدوق و دیگری صلوم [ و دیگر صادق...
حبیب
[حَ] (اِخ) واسطی. رجوع به حبیب بن نصربن زید شود.
حبیب
[حَ] (اِخ) هلالی. رجوع به حبیب بن هوزه شود.