جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جبیر: (تعداد کل: 25)
جبیر
[جُ بَ] (اِخ) ابن نعمان. از صحابه و انصار است و روایاتی از او نقل شده است. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
جبیر
[جُ بَ] (اِخ) ابن نفیر کندی. عسکری بین او و جبیربن نفیر حضرمی فرق گذاشته است. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه و قاموس الاعلام ترکی و مادهء ذیل شود.
جبیر
[جُ بَ] (اِخ) ابن نفیر از حضارمهء شام. تابعی است. او از خالد و ابی الدرداء و عباده و از وی پسر او عبدالرحمن و مکحول و ربیعه القصیر روایت کنند. وی ثقه است. وفات او بسال 97 ه . ق. اتفاق افتاد. رجوع به مادهء قبل شود.
جبیر
[جُ بَ] (اِخ) ابن نوفل. ابن حبان گوید گویند او را با پیغمبر صحبتی بوده است و مطین و باوردی و ابن منده او را از اصحاب دانسته اند و روایتی از او نقل کرده اند. رجوع به الاصابه فی تمییزالصحابه شود.
جبیر
[جُ بَ] (اِخ) ابن هارون بن عبدالله المعدل الخرجانی مکنی به ابی سعید. در ری به املای علی بن محمد طنسافسی و محمد بن حمید روایت نوشت و بسال 305 ه . ق. درگذشت. وی عفیف و صاحب قدر و منزلت بود و در ری به اتفاق ابوحاتم و جز...