الحال
[اَ] (ع ق) این هنگام. همین وقت. همین حالا. (فرهنگ ناظم الاطباء). اکنون، مرکب است از الف و لام عهد و حال، و بعضی از مردم که آنرا لفظی مفرد دانند و بکسر اول خوانند غلط محض است. (از غیاث اللغات) (از آنندراج). کنون. فع. بالفعل :
بمشک و غالیهء خال و زلف او قلمم
نوشت مدحت محمودبن حسن الحال(1).
سوزنی.
الحال چنانچ ضریبهء خراج هفتاد و دو دینار گشته... (تاریخ قم ص143).
(1) - در این بیت میتوان آن را «اینک» معنی کرد.
بمشک و غالیهء خال و زلف او قلمم
نوشت مدحت محمودبن حسن الحال(1).
سوزنی.
الحال چنانچ ضریبهء خراج هفتاد و دو دینار گشته... (تاریخ قم ص143).
(1) - در این بیت میتوان آن را «اینک» معنی کرد.