اشغال
[اَ] (ع اِ) جِ شُغْل و شُغُل و شَغَل. (منتهی الارب) (مؤید الفضلاء). شغلها. (غیاث). کارها :
ای خواجهء بزرگ گر اشغال نی ترا(1)
برگیر جاخشوک و برو می درو حشیش.
دقیقی(2).
مردم... بامداد نخست برای او [ خیزران ]رفتندی بسلام و سعی کردندی در اشغال مردم گزاردن. (مجمل التواریخ والقصص). که از مباشرت اشغال و ملابست اعمال اعراض کلی مینمودم. (کلیله و دمنه).
(1) - ن ل: ای خواجه با بزرگی اشغال چی ترا.
(2) - این شعر را به شهید هم نسبت داده اند.
ای خواجهء بزرگ گر اشغال نی ترا(1)
برگیر جاخشوک و برو می درو حشیش.
دقیقی(2).
مردم... بامداد نخست برای او [ خیزران ]رفتندی بسلام و سعی کردندی در اشغال مردم گزاردن. (مجمل التواریخ والقصص). که از مباشرت اشغال و ملابست اعمال اعراض کلی مینمودم. (کلیله و دمنه).
(1) - ن ل: ای خواجه با بزرگی اشغال چی ترا.
(2) - این شعر را به شهید هم نسبت داده اند.