هامال
(ص، اِ) همال. قرین. نظیر. شبه و مانند. همتا. مساوی. برابر و همراه. (لغت فرس اسدی) (انجمن آرا) (جهانگیری). مرکب از هام (=هم) و آل. پسوند آل در کلمات دیگر هم، مانند: چنگال (چنگ آل) و کوپال (کوپ آل) و دنبال (دنب آل) آمده و دور نیست ادات نسبت باشد. (یادداشت مؤلف) :
این آتش و این باد و سیماب و ز پس خاک
هر چار موافق نه به یک جا و نه هامال.
خسروی.
از او بستدی نیز هر سال باژ
چرا داد باید به هامال باژ.دقیقی.
|| انباز. شریک. (برهان) (ناظم الاطباء).
این آتش و این باد و سیماب و ز پس خاک
هر چار موافق نه به یک جا و نه هامال.
خسروی.
از او بستدی نیز هر سال باژ
چرا داد باید به هامال باژ.دقیقی.
|| انباز. شریک. (برهان) (ناظم الاطباء).