متعال
[مُ تَ] (ع ص) بلندشونده. در اصل متعالی بود اسم فاعل از تعالی که ناقص واوی است از تفاعل در حالت رفعی ضمه بر یاء ثقیل بود ساقط کردند بعد اجتماع ساکنین شد میان یا و تنوین. یاء را حذف کردند و در آخر وقف کردند تنوین هم ساقط گردید، متعال باقی ماند. (غیاث) (آنندراج). بلند و رفیع و بالا. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) :
عالم را خاک کف دو پای تو کرده ست
عزوجل ایزد مهیمن متعال(1).
منوچهری (دیوان چ 2 ص 168).
بزرگ بار خدائی که ایزد متعال
یگانه کرد به توفیقش از جمیع الناس.
منوچهری.
آن آب حیات است که جاوید بماند
نفسی که از او داد کریم متعالش.
ناصرخسرو.
در ملک ایمن از زوال، در ذات و نعمت متعال. (کشف الاسرار). و رجوع به تعالی و متعالی شود.
(1) - بضرورت شعری در این بیت «متعال» به سکون «ت» تلفظ می شود.
عالم را خاک کف دو پای تو کرده ست
عزوجل ایزد مهیمن متعال(1).
منوچهری (دیوان چ 2 ص 168).
بزرگ بار خدائی که ایزد متعال
یگانه کرد به توفیقش از جمیع الناس.
منوچهری.
آن آب حیات است که جاوید بماند
نفسی که از او داد کریم متعالش.
ناصرخسرو.
در ملک ایمن از زوال، در ذات و نعمت متعال. (کشف الاسرار). و رجوع به تعالی و متعالی شود.
(1) - بضرورت شعری در این بیت «متعال» به سکون «ت» تلفظ می شود.