ضیاءالدین
[ءُ د د] (اِخ) محمود الکابلی (حکیم)... عوفی گوید: از احداث شعرا و افاضل ائمه در غزنین بنزدیک داعی اختلاط داشتی و بمجاورت او استیناسی حاصل آمدی و این قطعه و چند رباعی بخط خود یادگار نبشته است. قطعه اینست:
ایا در عالم عزّ و جلال و قدرت از قلت
کمال کلّ موجودات جمله آفرینش گم
چو نعل اندر هوای رفعت جاه تو سال و مه
براق آسمانها را ز پوی و تک فتاده سُم
کجا امکان بود ادراک اوج کبریای تو
که در کتم عدم افتد ز فکرت خاطر مردم
صفیّ دین معین ملت استاد ملوک احمد
توئی والا خداوند فلک چاکر غلام انجم
زمانه بشکند از غایت تأیید فرمانت
جهان کز بهر می سازد ز نه طاق مدوّ رخم
بگاه حلم عمداً از نهیب ضربت عدلت
بریزد زهر از مار و بیفتد نیش از کژدم
صبا گر خاک پای تو بدوزخ پاشد از دنیا
ز یمن آن ندا آید بدوزخ یا عفا عنکم
ضیا مدحت چه داند گفت کاندر عالم خاکی
ز آب روی شاگردان تو یک نم بود قلزم
کلاه شام تا قلاش(1) مغرب دوزد از قندز
قبای صبح تا خیاط مشرق بُرَّد از قاقم
مطرّادار یزدان حا...(2) لب
دل اعداء تو کفته بسان سینهء گندم.
رباعی
چشمم ز تو خون گریست حیرانْش مکن
وز پسته به زهرخنده گریانْش مکن
در زلف فراهمت دلی دارم من
زنهار شکسته ست پریشانْش مکن.
همو راست، رباعی:
گر شام تو نور صبح در بر دارد
روز رخ تو شب معنبر دارد
از دست تو راست پای نتوان جستن
چون زو کژی زلف تو در سر دارد.
همو راست، رباعی:
از روی تو زلف روی درمی تابد
بر ماه تو حلقه حلقه برمی تابد
تا بیش به دست شانه پایش نکنی
بر خویش همی پیچد و سر می تابد.
حق این مجموعه آن بود که در اتمام آن سالها از مولف بمعاونت افاضل محمود خود مبذول داشتی، چه شنیدم که ابومنصور ثعالبی یتیمه الدهر را در چهل سال ساخته است، معلوم رای رفیع باشد که در جهان افاضل و اماثل بسیارند و بسیار بوده اند و لطف طبع جمله را کسی دشوار جمع نتواند کرد و این داعی را نیز انواع ناآمدنیها در راه آمده است و به چند کرت کتب بواسطهء غرق و حرق و سرق در معرض تلف افتاده این قدر که در این مجلد ایراد کرده(3)... این نوع شیوه این داعی مضایقت و مصانعت2... حالی که تحصیل آن است بر...3
ای آنکه ز رای پای برخورداری
بادات همیشه عزّ و برخورداری.
برخورداری خوشست از مال و جمال
از مال و جمال خویش برخورداری.
(از لباب الالباب ج2 صص416 - 418).
(1)- شاید کلمه قَلاّس باشد با سین مهمله، صیغهء مبالغهء ساخته از قلنسوه.
(2) - در اصل کتاب چنین است و افتادگی دارد.
(3) و 2 و 3 - در اصل کتاب چنین است و افتادگی دارد.
ایا در عالم عزّ و جلال و قدرت از قلت
کمال کلّ موجودات جمله آفرینش گم
چو نعل اندر هوای رفعت جاه تو سال و مه
براق آسمانها را ز پوی و تک فتاده سُم
کجا امکان بود ادراک اوج کبریای تو
که در کتم عدم افتد ز فکرت خاطر مردم
صفیّ دین معین ملت استاد ملوک احمد
توئی والا خداوند فلک چاکر غلام انجم
زمانه بشکند از غایت تأیید فرمانت
جهان کز بهر می سازد ز نه طاق مدوّ رخم
بگاه حلم عمداً از نهیب ضربت عدلت
بریزد زهر از مار و بیفتد نیش از کژدم
صبا گر خاک پای تو بدوزخ پاشد از دنیا
ز یمن آن ندا آید بدوزخ یا عفا عنکم
ضیا مدحت چه داند گفت کاندر عالم خاکی
ز آب روی شاگردان تو یک نم بود قلزم
کلاه شام تا قلاش(1) مغرب دوزد از قندز
قبای صبح تا خیاط مشرق بُرَّد از قاقم
مطرّادار یزدان حا...(2) لب
دل اعداء تو کفته بسان سینهء گندم.
رباعی
چشمم ز تو خون گریست حیرانْش مکن
وز پسته به زهرخنده گریانْش مکن
در زلف فراهمت دلی دارم من
زنهار شکسته ست پریشانْش مکن.
همو راست، رباعی:
گر شام تو نور صبح در بر دارد
روز رخ تو شب معنبر دارد
از دست تو راست پای نتوان جستن
چون زو کژی زلف تو در سر دارد.
همو راست، رباعی:
از روی تو زلف روی درمی تابد
بر ماه تو حلقه حلقه برمی تابد
تا بیش به دست شانه پایش نکنی
بر خویش همی پیچد و سر می تابد.
حق این مجموعه آن بود که در اتمام آن سالها از مولف بمعاونت افاضل محمود خود مبذول داشتی، چه شنیدم که ابومنصور ثعالبی یتیمه الدهر را در چهل سال ساخته است، معلوم رای رفیع باشد که در جهان افاضل و اماثل بسیارند و بسیار بوده اند و لطف طبع جمله را کسی دشوار جمع نتواند کرد و این داعی را نیز انواع ناآمدنیها در راه آمده است و به چند کرت کتب بواسطهء غرق و حرق و سرق در معرض تلف افتاده این قدر که در این مجلد ایراد کرده(3)... این نوع شیوه این داعی مضایقت و مصانعت2... حالی که تحصیل آن است بر...3
ای آنکه ز رای پای برخورداری
بادات همیشه عزّ و برخورداری.
برخورداری خوشست از مال و جمال
از مال و جمال خویش برخورداری.
(از لباب الالباب ج2 صص416 - 418).
(1)- شاید کلمه قَلاّس باشد با سین مهمله، صیغهء مبالغهء ساخته از قلنسوه.
(2) - در اصل کتاب چنین است و افتادگی دارد.
(3) و 2 و 3 - در اصل کتاب چنین است و افتادگی دارد.