جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه پرش: (تعداد کل: 3)

پرش

[پِ] (فرانسوی، اِ)(1) نوعی ماهی دارای پره های شنای خاردار، از خانوادهء پرسیده(2) و آن خاص نیمکرهء شمالی است.
(1) - Perche.
(2) - Percides.

پرش

[پِ] (اِخ)(1) دربند پیرنهء شرقی که جادهء پرپین یان(2) به اورگل(3) از آن گذرد. و نام کنت نشین قدیم فرانسه متعلق به حکومت «من». کرسی آن مُرتانْی(4) و محل تربیت اسبهای پرشی است.
(1) - Perche.
(2) - Perpignan.
(3) - Urgel.
(4) - Mortagne.

پرش

[پَ رِ] (اِمص) اسم مصدر از پریدن. عمل پریدن. پرواز. طَیَران. || فعل جَستن. عمل جَستن. جَهش. جَست: اختلاج؛ پرش چشم. اختلاج جفن؛ پریدن چشم.
نوروزتان فرخنده باد

نوبهار است در آن کوش که خوش دل باشی

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.