جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پرتاب: (تعداد کل: 1)
پرتاب
[پُ] (ص مرکب) پرپیچ. بسیار پیچاپیچ. شکن برشکن. پرشکن. مقابل کم تاب :
حلقهء جعدش پرتاب و گره
حلقهء زلفش از آن تافته تر.فرخی.
ز گل کنده شمشاد پرتاب را
بدو رسته در خسته عناب را.اسدی.
|| پرگره. پرچین :
که دارد گه کینه پایاب او
ندیدی بروهای پرتاب او.فردوسی.
ترا نیست در جنگ پایاب اوی
ندیدی بروهای پرتاب...
حلقهء جعدش پرتاب و گره
حلقهء زلفش از آن تافته تر.فرخی.
ز گل کنده شمشاد پرتاب را
بدو رسته در خسته عناب را.اسدی.
|| پرگره. پرچین :
که دارد گه کینه پایاب او
ندیدی بروهای پرتاب او.فردوسی.
ترا نیست در جنگ پایاب اوی
ندیدی بروهای پرتاب...
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.