جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه نوفل: (تعداد کل: 6)
نوفل
[نَ فَ] (ع اِ) دریا (مهذب الاسماء) (دهار) (منتهی الارب) بحر (اقرب الموارد) (متن اللغه ||) دهش (منتهی الارب) عطیه (اقرب الموارد) (متن اللغه ||) سختی (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) شدت (متن اللغه) (ناظم الاطباء (||) ص) مرد بسیارعطا (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)( 1) جوانمرد (دهار ||)...
نوفل
[نَ فَ] (اِخ) ابن حارث بن عبدالمطلب هاشمی قرشی، صحابی در جنگ بدر به دست مسلمانان اسیر شد و اسلام آورد و با پیغمبر به مدینه مهاجرت کرد و در جنگهای خندق و حنین و طایف با پیغمبر (ص) بود و در عهد خلافت عمر به سال 15 ه ...
نوفل
می گفتند در جنگ بدر به سال دوم هجرت به دست « اسد قریش » [نَ فَ] (اِخ) ابن خویلدبن اسد قرشی، او را بخاطر شجاعتش علی بن ابی طالب کشته شد (از الاعلام زرکلی ج 9 ص 32 ) و رجوع به طبقات ابن سعد ج 3 ص 153...
نوفل
[نَ فَ] (اِخ) ابن عبدمناف بن قصی قرشی، جدی جاهلی است رجوع به الاعلام زرکلی ج 9 ص 33 و المحبر ص 162 و معجم البلدان ج 5 ص 111 و جمهره الانساب ص 106 و سیره بن هشام ج 1 ص 146 و معجم، استعجم ص 745 و اللباب...
نوفل
[نَ فَ] (اِخ) ابن مساحق بن عبدالله الاکبربن مخرمهء قرشی عامری مدنی مکنی به ابوسعد، از اشراف قریش و از تابعین است وی در مدینه نشأت یافت و به منصب قضا رسید و مورد اکرام ولیدبن عبدالملک واقع گشت و به سال 74 ه ق درگذشت (از الاعلام زرکلی...