جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مهراب: (تعداد کل: 3)
مهراب
[مِ] (اِخ)(1) نام پادشاه کابل، جد مادری رستم، بدین توضیح که دختر وی رودابه از سیندخت، زن دستان زال بود و رستم از او بزاد :
من از دخت مهراب گریان شدم
چو بر آتش تیز بریان شدم.فردوسی.
تو را بویهء(2) دخت مهراب خاست
دلت را هُشِ سام زابل کجاست.فردوسی.
یکی پادشا بود مهراب نام
زبردست...
من از دخت مهراب گریان شدم
چو بر آتش تیز بریان شدم.فردوسی.
تو را بویهء(2) دخت مهراب خاست
دلت را هُشِ سام زابل کجاست.فردوسی.
یکی پادشا بود مهراب نام
زبردست...
مهراب
[مِ] (اِخ) از دیه های ساوه است. (تاریخ قم ص140).
مهراب
[مِ] (اِخ) محلی از شق آبه و میلادجرد قم است. (تاریخ قم ص120).